به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) داستان کوتاه گزنه از جایی شروع میشود که راوی (من راوی) در گیردار ابتدای انقلاب کتاب و نوارهایش را در گونیای گذاشته و آن را در پشت بام خانه باجناقش قرار داده است.
«شاه بلوط»، «زن زیر تیر برق»، «اسمم سفیدرود است»، «درنگ»، «چِخه!»، «رنگ یشمی تیره»، «گزنه»، «تنها یک روایت دارد»، «تفاهم»، «هنوز زود زود تشنهام میشود»، «رنگینکمان»، «شاخههای بید» و «تو اسمش را چی میذاری؟» نام داستانهای کوتاه این مجموعه است.
در ابتدای داستان گزنه میخوانیم:
«بعد از هفت هشت 10 سال و این اواخر کلی این جمعه آن جمعه کردن، جمعهای دست داد بروم خانه باجناقم. نه اینکه دلم برایش تنگ شده باشد و از این حرفها، دلم برای نوارهای نازنینم تنگ شده بود. توی بگیر بگیر اوایل انقلاب همه نوارها و چندتا از کتابهایم را که مشکل ایجاد میکرد، ریخته بودم توی گونی و برده بودم گذاشته بودم پشت بام باجناق.»
از فرهنگفر تا کنون کتاب های «دلواپس کَهَرم»، «پاره تاریک»، «دکمههای بیرنگ»، «گُ گٌمههای برف» و «چه زود بزرگ شدم» در دهه 80 منتشر شده است.
مجموعه داستان «گزنه» در 105 صفحه در شمارگان هزار نسخه به قیمت هشت هزار تومان به تازگی و در مرداد امسال(1394) از سوی نشر چشمه منتشر شده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید: