خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ماهرخ ابراهیمپور: کتاب «یادداشتهای محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس (دسامبر ۱۹۱۸ تا اوت ۱۹۲۰)» (ادیب، روزنامهنگار و سیاستمدار دوره قاجار و نخستوزیر عصر پهلوی) یادداشتهایی است که دکتر محمدافشین وفایی، استادیار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدوین کرده و به بررسی حضور فروغی در کنفرانس صلح پاریس پرداخته است. یادداشتهایی که اگر آنها را مرور کنید شخصیت فروغی را به عنوان شخصیتی وطندوست و دشمنستیزانه با انگلیس در خواهید یافت و میتوان این سیاستمدار را از ورای این یادداشتها (با وجود شخصیتپردازیهای نامنصفانهایی که در سالهای اخیر از وی شده.) دوباره شناخت. در این گفتوگو وفایی، فروغی را از لابهلای غبار تاریخ برایمان بازتعریف کرده است.
جناب آقای وفایی لطفا برای پرسش نخست بفرمایید چرا این یادداشتها تاکنون منتشر نشده بود و در این مدت نزد چه کسانی نگهداری میشده است؟
یادداشتهای روزانه مرحوم فروغی (که واقعا گنجینهای کمنظیر برای محققان و علاقهمندان تاریخ معاصر است) حدود یکصد سال نزد خانواده او محفوظ بوده است. فروغی در این یادداشتها خیلی صریح و بیپرده حوادث را نوشته و به بسیاری از جزئیات اشاره کرده است که تاکنون از آنها خبر نداشتهایم؛ به همین دلیل خانواده او نمیخواستند تا زمانی که افراد نامبرده در این دفترچهها یا فرزندانشان در قید حیات هستند، یادداشتها منتشر شود. بیشتر این دفترچههای یادداشت نزد محسن پسر فروغی بوده و پس از درگذشت وی مدتی نیز سرنوشت آنها نامعلوم بود تا اینکه سرانجام ماری شیدانی، عروس فروغی سی و یک یا سی و دو دفترچه را در منزل فرشته فروغی، فرزند چهارم آن مرحوم پیدا کرد و به آمریکا برد تا آنها را انتشار دهد. متأسفانه با درگذشت وی کار به انجام نرسید. دفترچهها به فرزندان وی، یعنی نوادگان فروغی آقایان جمشید و خسرو فروغی سپرده شد. آنان نیز با لطف بسیار و آگاهی از ارزش تاریخی این یادداشتها، آنها را برای تصحیح و انتشار به گنجینه پژوهشی ایرج افشار سپردند.
چه ویژگی در قلم شما وجود داشت تا شایستگی نشر این یادداشتها را پیدا کردید؟
من و دوستم، پژمان فیروزبخش در چند سال پایانی عمر استاد ایرج افشار با ایشان در تصحیح و چاپ برخی کتابها همکاری داشتیم. مرحوم افشار در ماههای آخر زندگی از آرش (پسر کوچکترش) که در آمریکا زندگی میکند، خواسته بود تا نوههای فروغی را که شنیده بود آنها هم در آمریکا زندگی میکنند را پیدا کند و از آنها درباره سرنوشت دفترچههای خاطرات احتمالی فروغی سؤال کند. آرش هم اتفاقا جمشید فروغی، فرزند محمود پسر کوچک فروغی را در واشنگتن زندگی میکرد پیدا میکند و از او در این باره میپرسد و میخواهد اگر خاطراتی در اختیار دارند برای نشر به پدرش بسپارند. جمشید هم یک دفترچه بسیار مهم را به قلم فروغی درباره زندگی پدرش محمدحسین فروغی و شرح احوال خاندان او که در اواخر سلطنت رضاشاه نوشته شده به افشار میسپارد و مقرر میشود بقیه دفترچهها را نیز به همین ترتیب در اختیار وی بگذارد. متاسفانه ایرج افشار در آغاز کار درگذشت. بعد از او فرزندانش از ما خواستند چنانکه در زمان حیات افشار با او همکاری میکردیم حالا نیز به کارها ادامه دهیم و قول دادند هرگونه همکاری لازم را انجام دهند. همچنین آرش افشار خواست تا کار تصحیح این رساله را نیز بر عهده گیریم. بقیه دفترچهها را نیز آقایان جمشید و خسرو فروغی در اختیار آرش افشار، نماینده گنجینه پژوهشی ایرج افشار، گذاشتند تا به دست ما برساند. چنین نیز شد و اکنون جلد نخست این یادداشتها که یادداشتهای پیوسته فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس (دسامبر ۱۹۱۸ تا اوت ۱۹۲۰) است پس از چند سال کار متوالی، توسط گنجینه پژوهشی ایرج افشار و انتشارات سخن منتشر شده است.
چه دشواریهایی در تدوین این یادداشتها داشتید؟
دشوارترین بخش کار خواندن خط قلمانداز فروغی بود که معمولا با مدادی کمرنگ بر کاغذی کاهی نوشته شده که با گذشت زمان به زردی گراییده است. خطخوردگیها و ریزنویسیها نیز بر دشواری کار افزوده بود. مشکل دیگر، ضبط صحیح اسامی فرنگی بود که به خط فارسی نوشته شدهاند. ضبط درست آنها مستلزم شناخت هریک و صرف وقت فراوان بود. با این حال ما سعی کردیم در متن کلمه یا اسم ناخوانی باقی نماند.
وضعیت ایران در کنفرانس پاریس در این یادداشتها به چه شکل ترسیم شده است؟
ایران یکی از بحرانیترین روزهای خود را در این هنگام پشت سر میگذاشت. اگر چند اتفاق مهم در این هنگام رخ نداده بود، شاید اکنون از ایران امروزی خبری نبود. یعنی ایران به کلی از بین رفته بود. مهمترین این اتفاقها فروپاشی روسیه تزاری بود. انقلاب اکتبر 1917 که دست روسها را برای مدتی از ایران کوتاه کرد و خوشبختانه تا حد زیادی باعث نجات ایران شد. در این موقع وضع اقتصادی ایران بسیار نامناسب بود و ناامنی بیداد میکرد. بعد از جنگ جهانی اول که دریچه امیدی به سوی ایرانیان باز شده بود هیأتی به سرپرستی وزیر خارجه، مشاورالممالک انصاری به همراه محمدعلی فروغی، رئیس دیوان تمیز، حسین علاء و انتظامالملک و آدولف پرنی با منشیگری پسر مشاور به پاریس رفتند تا خسارات وارده از سوی دولتهای درگیر جنگ به ایران را طلب کنند و برخی خطوط مرزی را نیز اصلاح کنند. با اینکه ایران در جنگ اعلام بیطرفی کرده بود، برخی دول فاتح بهواسطه خسارتهای بیشماری که در جنگ به ایران وارد شده بود، قول داده بودند در راهیابی ایران به کنفرانس صلح کمک کنند. این آسیبها بیش از همه از جانب روس و عثمانی به ایران وارد شده بود. آنها در جنگ، ایالتهای ثروتمند ایران را محل تاخت و تاز خود قرار داده و خسارات مالی و جانی بسیاری به کشور وارد کرده بودند. البته در نهایت عوامل متعددی باعث شد ایران نتواند به کنفرانس راه یابد. مهمترین این عوامل ممانعت انگلیس بود که جز قرارداد 1919 با هیچ قرار و مدار دیگری با ایران موافقت نمیکردند. با این حال این هیأت تمام تلاش خود را به کار گرفت تا ایران نتیجه خوبی بگیرد و ورود ایران به مجمع ملل هم نتیجه همین تلاشها بود. فروغی در این یادداشتها به دقت تمام جزئیات را نوشته و اوضاع ایران و علت شکست مأموریت را شرح داده است.
از این یادداشتها نوعی یأس و سرخوردگی استنباط میشود، این یأس نویسنده ناشی از چه عواملی است؟
این یأس محصول همان شرایطی است که به برخی از آنها اشاره کردم. اوضاع اقتصادی بسیار بد ایران، قدرت بسیار انگلیس در کشور، خیانتکاریهای رجال ایرانی و ناامیدی فروغی از ملت و افکار عامه، وضع ایران در بین همسایگانش، ناامنی داخلی کشور، همه و همه بر روحیه او تأثیر منفی گذاشته بود. حتی در یادداشتها یکجا اشاره مستقیم میکند که: «بیچاره چهار نفر آدم حسابی که بین این جماعت گیر افتادهاند.»
فروغی در یادداشتنگاری، قبل از ورود به سیاست، به مسائل فرهنگی بسیار توجه دارد، در این یادداشتها با وجود پررنگی مأموریت سیاسی وی، آیا توصیفی از وضعیت فرهنگی پاریس نیز ارائه شده است؟
بله. اتفاقا یکی از امتیازات مهم این یادداشتها توصیف فروغی از وضعیت فرهنگی پاریس است. توصیفات جالب بسیاری در این کتاب وجود دارد. از وضعیت آداب و رسوم آنها یا تئاترهای پاریس که گاه با جزئیات لابهلای مسائل نوشته شده، تا دیدار با مسئولان فرهنگی همه و همه مسائلی است که در این کتاب بدانها اشاره شده است. مثلا به تئاترهای سارا برنار و بازیگران مشهور دیگر تئاتر میرفته و قضاوتهای جالبی هم ارائه میداده است. وی با ژان کوکتو، نمایشنامهنویس و کارگردان معروف دیدار میکند و موارد بسیاری از این قبیل. گاهی به اعیاد آنها و مراسمشان اشاره میکند مثلا به رقصهای فرانسویها و اینکه رقص جزء لاینفک زندگیشان بوده، نیز اشاره شده است.
فروغی در سفر پاریس نامهای خطاب به تقیزاده (اگر اشتباه نکنم) نوشته و به شکایت از دولتهای جنگافروز پرداخته بود. این نوع نگاه فروغی را چگونه تفسیر میکنید؟
از این یادداشتها معلوم میشود که (برخلاف آنچه امروز نزد برخی عوام شهرت یافته) اتفاقا فروغی دشمن انگلیسیهاست و دشمن هرکس است که با ایران دشمنی دارد و در پی جنگافروزی است. به صلح میان ملتها میاندیشد و حسرت میخورد که چرا همه در پی جنگ هستند. همچنین فروغی و همراهانش در پی این هستند تا از وضعیت آن روزگار عثمانی و روسیه استفاده کنند و از دنیا امتیازاتی در مقابل خسارتهای بسیاری که آنها به ما رساندهاند، بگیرند. اما فروغی معتقد است باید از راه دیپلماسی کار را پیش برد. هیاهوی بیمورد را مخل کار میشمارد. وضعیت ایران و قدرت واقعی ایران را در نظر میگیرد، بعد سخن میگوید. دنبال راه حلهایی است که برای ایران فایده داشته باشد. اتفاقا (چنانکه از اسناد محرمانه انگلیسیها هم که بعدها چاپ شده برمیآید) آنها هم دل خوشی از فروغی نداشتند و او را فرد متعصبی نسبت به ایران میدانستند. اگر سالها بعد هم در شهریور 1320 انگلیسیها حاضر شدند با فروغی مذاکره کنند و رضاشاه را هم به پیشنهاد فروغی از سر کار برداشتند، دلایل دیگری داشت که باید در مجالی دیگر بدان پرداخت. متأسفانه بخش اعظم تاریخنگاری ما در شصت هفتاد سال اخیر در اختیار کسانی بوده که در پی حقیقت نبودهاند و تنها به مسائل شخصی و حزبی اهمیت میدادهاند.
وضعیت ایران در مجامع بینالمللی در این یادداشتها چگونه شرح داده شده است؟
متأسفانه ایران اصلا شرایط خوبی نداشته است. اگرچه فرانسه و آمریکا برای ایران تا حدی احترام قائل بودند و حتی بیش از انگلیس قول داده بودند با ایران مساعدت کنند و شاید در عمل هم اندکی بیش از بریتانیا حسن نیت نشان میدادند، اما چون آنها مانند انگلیس در ایران منافعی نداشتند در نهایت همکاری خوبی با ایران نکردند. حقیقت این است که دنیا در این هنگام برای ایران تره هم خرد نمیکرد. اصلا اهمیتی به دولتمردان ایرانی نمیدادند. اگر تا حدی هم ظاهر را رعایت میکردند برای این بود که بتوانند افکار عمومی را در ایران به نفع خودشان کنند تا روزی از این وضعیت فایده ببرند. کاری که دقیقا آمریکا کرد و بعدها تا جایی که توانست از این فضای مثبت و نگاه مثبتی که در این دوران به آمریکا وجود داشت بهره برد. از طرفی دولتهای دیگر مایل نبودند حالا که انگلیس بعد از فروپاشی روسیه تزاری در ایران یکهتاز شده بود یکهتاز هم بماند. اما منافع چندانی هم در ایران نداشتند و در جاهای دیگر نیز گرفتاری زیادی داشتند.
انتخاب فرد اهل ادب و فرهنگی همچو فروغی تا چه اندازه برای این مأموریت با توجه به این یادداشتها درست بود؟
فروغی در این هنگام رئیس دیوان تمیز بوده و انتخاب او به عنوان یکی از اعضای هیأت بسیار مناسب بوده است. حالا سر اینکه مشاورالممالک او را انتخاب کرده بود یا وثوقالدوله، حرف و حدیث هست. مشاور مدعی بود او تمام اعضا را پیشنهاد داده و پیشنهاد وثوقالدوله، سیدضیاء و کسان دیگری از قبیل او بودهاند. اما به هرحال وقتی هم نصرتالدوله جایگزین مشاور شد باز فروغی در عضویت هیأت ماند. زیرا وثوقالدوله سفارش کرده بود فروغی را نگه دارند. باید توجه داشت که فروغی رجل سیاسی برجستهای بوده که نه وثوقالدوله میتوانسته از او بگذرد نه مشاورالممالک که عملا در برابر وثوق ایستاده بود. انتظامالملک هم انتخاب بسیار مناسبی بوده، اما وجود خود مشاور به عنوان سرپرست هیأت (که تحمیل احمدشاه بود) در نهایت به ضرر ایران تمام شد. مشاور برای سرپرستی چنین مأموریت مهمی اصلا انتخاب خوبی نبود. انتخاب حسین علاء هم با توجه به روحیات فردی او و اوضاع ایران در این موقع به هیچ وجه مناسب نبود. خاصه اینکه دشمنیهای زیادی را برانگیخت. آدولف پرنی، مستشار وزارت عدلیه هم جز به منافع کشورش نمیاندیشید و مجموعا حضورش مناسب نبود. وجود علیقلیخان نبیلالدوله کاردار سفارت آمریکا هم که از واشنگتن به پاریس فراخوانده شده بود تا در خدمت هیأت باشد در عمل فقط به ضرر ایران تمام شد. یعنی ظاهرا فقط انتخاب دو عضو یعنی فروغی و انتظامالملک درست بوده است.
آیا با خواندن این یادداشتها میتوان استنباط کرد که تلاش فروغی در تغییر شرایط برای عوض کردن سلطنت قاجار از این سفر آغاز شد؟
در جلد بعدی این یادداشتها که بهزودی منتشر خواهد شد، اطلاعات بیشتری در این رابطه وجود دارد. البته در این جلد هم میبینیم فروغی که قبلا هم معلم احمدشاه بوده، اصلا از عملکرد او رضایت ندارد. به هر حال فروغی میدید که شاه جز به فکر مالاندوزی، قمار و عیش و نوش نیست و واقعا لیاقت کشورداری ندارد. حتما اینها زمینههای بعدی برای تفکر تغییر سلطنت را در او و برخی دیگر از رجال ایجاد کرده است. این تغییر سلطنت هم از منظر تاریخنگاری هنوز با بیطرفی و به دقت کامل بررسی نشده است. باید با در نظر گرفتن وضع بسیار آشفته ایران در آن ایام در جستجوی علتهای واقعی دفاع برخی رجال برجسته از این تغییر بود. همین رجالی که تقریبا همگی (از جمله خود فروغی) بعدها قربانی خودکامگی رضاشاه شدند.