Quantcast
Channel: خبرگزاری کتاب ايران (IBNA) - آخرين عناوين :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 68071

هشتمین شماره «فرهنگ امروز» از راه رسید/ از «تعلیق مورخان و نوستالژی شریعتی» تا «غوغای خانلری و نیما به سرکردگی شفیعی‌کدکنی»

$
0
0
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، هشتمین شماره ماهنامه «فرهنگ امروز» منتشر شد. این شماره از شش فصل با این عناوین تنظیم شده است: «گزارش»، «اندیشه»، «تاریخ»، «ادبیات»، «دین‌پژوهی» و «پیشخوان». درآمدزایی ناشر تناقض‌گو از میراث هخامنشی «فصل نخست» با عنوان «گزارش» شامل «انسان‌شناسی؛ میراث استعمار فرانو آمریکایی»، «در پاسخ به ایرادهای دکتر سیدجواد طباطبایی»، «حدیث مدعیان و خیال همکاران»، «شیدای نشر»، «زاویه» در فصل سوم»، «غروب طلوعی»، «بازخوانی پنلوپه به روایت معاصر»، «خاطرات ناصر تکمیل‌همایون از دوران تحصیل در اروپا»، «گفت‌وگو با محمد محمد رضایی»، «با اصحاب اندیشه»، «غیبت روشنفکران منتقد»، «آکادمی و بحران پناهندگی»، «بازاندیشی در دانشگاه»، «چگونه مارکس پس از مرگ تغییر نژاد داد؟» و «درباره سودمندی علم» است. در صفحاتی از فصل نخست با عنوان «حدیث مدعیان و خیال همکاران» به قلم صادق حیدری‌نیا، پژوهشگر تاریخ، درباره تناقضات رفتاری مرحوم ناصر پورپیرار، صاحب امتیاز نشر کارنگ آمده است: «پورپیرار مدعی بود که آنچه می‌گوید حاصل تحقیق و پژوهش اوست و هرچه درباره تاریخ باستانی ایران مشهور است، دستاورد تاریخ‌سازی یهودی‌ ـ انگلیسی است. او هرگز از خودش نپرسید که اگر این‌قدر به بافته‌هایش باور دارد، چرا از نشر آثار ارزشمندی چون کتاب «از زبان داریوش» که از قضا برایش آورده مالی هم داشت، صرف‌نظر نمی‌کند؟ چراکه رشته بسیاری از بافته‌های بوریایی او با اطلاعات تاریخی همان یک کتاب (که در انتشاراتش به چاپ رسیده) زده می‌شود. مگر می‌شود کسی همه عمرش را صرف نشان دادن این خبط و جعل تاریخی کند که بخش اعظم میراث هخامنشی، بی‌ارزش، فاقد اصالت یا حاصل سبعیت است،‌ لیکن هم‌زمان آثار پراقبال و اثرگذاری را منتشر کند که در تعارض آشکار با گفته‌هایش است! امروز دیگر پورپیرار در میان ما نیست تا توضیح دهد که چرا این دو گروه اثر را در نشر خودش حفظ کرده بود و آیا فقط منافع مادی وی را وادار به چنین کاری کرده بود یا خیر؟ اما حکایت گذشته پرابهام او نشان می‌دهد که وی این مشی را همواره در زندگی‌اش داشته و تکرار کرده است.» (ص 10) در صفحاتی از همین قسمت سخنان دکتر ناصر تکمیل‌همایون از دوران تحصیلش که برگ‌هایی از تاریخ معاصر ماست، جلب توجه می‌کند. در سطوری از این خاطرات درباره استادان برجسته آن‌زمان می‌خوانیم: «دکتر صدیقی به ما فلسفه یونان قدیم را درس می‌داد، به‌اضافه جامعه‌شناسی. استاد فلسفه دیگرم هم دکتر یحیی مدوی بود که خیلی هم قوی بود. استاد فلسفه جدیدمان هم دکتر رضازاده شفق بود. اینها برایم مهم بودند. استاد آموزش و پرورشمان هم دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) بود که وزیر آموزش و پرورش هم بود. استاد روان‌شناسی ما هم دکتر علی‌اکبر سیاسی بود. فلسفه اسلامی را مرحوم آسید محمدکاظم عصار و منطق را هم فاضل تونی درس می‌داد. یعنی بزرگ‌ترین اساتید دانشگاه آنجا بودند. ما در آن فضا درس خواندیم. از لحاظ فکری هم گرایشم به اسلام عرفانی جلب شد. ولی درعین‌حال جامعه‌شناسی هم برایم اهمیت پیدا کرد. ادیان و مذاهب و... هم در مسیر جامعه‌شناسی هستند. حتی در قرآن هم به این مسئله اشاره می‌شود؛ یعنی تحول و تکامل ادیان در خود قرآن هم معلوم است که همه چیز از جمله اندیشه‌ها در مسیر تاریخ تحول پیدا می‌کنند.» (ص 15) در سطور پایانی خاطره‌گویی دکتر تکمیل‌همایون درباره چگونگی ورود وی به کتابخانه دانشسرا آمده است: «اما خان‌بابا بیانی از چهره من دریافت که من آدم کلکی نیستم. گفت دو سه ماه دیگر سری به من بزن. دو سه ماه دیگر که پیشش رفتم گفت که حالا ما دانشسرا را درست کردیم و گسترش پیدا کرده است. شما بیایید شب‌ها در کتابخانه دانشسرا کار کنید و به‌جای صدوپنجاه تومان، ماهی دویست و ده تومان حقوق بگیرید. این برای من خیلی مهم بود. روزها می‌رفتم دانشکده درس می‌خواندم و شب‌ها می‌رفتم در کتابخانه کار می‌کردم. در کتابخانه دانشجوها دم به دم نمی‌آمدند که کتاب بگیرند. یک کتاب می‌گرفتند و می‌نشستند آنجا تا ساعت ده. بالنتیجه خودم هم می‌نشستم به کتاب خواندن. یعنی من با یک مخزن کتاب پیوند پیدا کردم. دویست و ده تومان هم به من حقوق می‌دادند. با اولین حقوقم، یک دوچرخه خریدم. صبح با دوچرخه می‌آمدم دانشکده و بعدازظهر می‌آمدم کتابخانه، یکی از شاگردان آنجا محمدعلی رجایی، نخست‌وزیر بعدی در دوره انقلاب بود. چون رجایی قزوینی بود و همدیگر را می‌شناختیم، من او را بر ترک دوچرخه‌ام سوار می‌کردم و می‌رساندم تا مجسمه (میدان انقلاب). (ص 15) شیفتگی فکری و عاطفی‌ شریعتی به فانون و سارتر «اندیشه» در «فصل دوم» با موضعاتی مانند «فروپاشی مرزها؛ شریعتی، آکادمی و علوم انسانی تاملی کوتاه در باب نسبت علی شریعتی و علوم انسانی جدید»، «پارادوکس هملتی در مواجهه با علوم انسانی»، «پراکسیس در کویر شریعتی»، « از دور دستی بر آتش داشت»، «گفت و گو با احسان  شریعتی»، «گفت و گو با عبدالعزیز ساشادینا»، «شریعتی و فلسفه علوم انسانی»، «گفت‌وگو با ابراهیم فیاض»، «شریعتی»، «دانش چند رگه و اندیشه پسا استعماری» و «روایت ناممکن» به بحث گذاشته شده است. در مطلبی با نام «از دور دستی بر آتش داشت» از محمد رجبی، مدرس و پژوهشگر فلسفه با اشاره به چپ‌گرایی انقلابی شریعتی آورده است: «یک بار که با دکتر سید حسین نصر، رئیس دانشکده و استاد خوش‌نام وقت گروه فلسفه، درباره گروه جامعه‌شناسی صحبت می‌کردم، گفتم: شما که با دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد سخنرانی‌های موسمی دارید و او هم از شما نقل‌قولی در خصوص نسبیت زمان در مینیاتور ایران کرده است، چرا از ایشان برای تدریس در گروه جامعه‌شناسی دعوت نمی‌کنید؟ دکتر نصر با تأکید بر دوستی با دکتر شریعتی گفت: من هم مثل شما علاقه‌مند به حضور ایشان هستم، ولی مانعی که وجود دارد این است که دکتر شریعتی فارغ‌التحصیل رشته تاریخ است،‌ نه جامعه‌شناسی. تازه متوجه شدم که اطلاع دکتر شریعتی از جامعه‌شناسی و مسائل مختلف آن تا چه حد تخصصی یا غیرتخصصی بوده است. اما آن زمان به ذهنم نرسید که از نصر بپرسم اگر انتقال ایشان به گروه جامعه‌شناسی امکان‌پذیر نیست، چرا برای گروه تاریخ اقدام نمی‌کنید. بعدها فهمیدم که علی‌رغم سوابق آشنایی آنها در حسینیه ارشاد، دکتر نصر از چپ‌گرایی انقلابی دکتر شریعتی گریزان است. به هر حال علاقه شریعتی و انگیزه شدید او به آگاهی‌بخشی انقلابی که ناشی از سوابق مبارزاتی او در جمع «سوسیالیست‌های خداپرست ایران» قبل از سفر به فرانسه بود ارتباط وی با انقلابیون جهان سوم در فرانسه و شیفتگی فکری و عاطفی‌اش نسبت به فرانتس فانون و ژان پل سارتر که مدافع انقلاب آزادی‌بخش الجزایر بودند، بر تدقیقات متدولوژیک آکادمیک او غلبه داشت و همین باعث شد که وی علی‌رغم پرداختن به مسائل اساسی عمدتا سیاسی و اجتماعی وقت با دیدگاهی جامعه‌شناسانه، آن‌هم دیالکتیکی چپ، به مسائل اختلافی علوم انسانی به‌طور عام و جامعه‌شناسی به‌طور خاص نپردازد.» (ص 53) سیر وجاهت تاریخ‌نگاری آکادمیک ایرانی از عصر پهلوی تاکنون فصل سوم «تاریخ» را مدنظر قرار داده و عناوینی مانند «تعلیق مورخان»، «نگاه شکسته به زمان»، «پرسشگری تاریخی و دانشکده ایرانی تاریخ»، «در جست‌وجوی مورخ»، «دشواری‌های عبور»، «گفت‌وگو با قباد منصوربخت»، «وظیفه مورخان آکادمیک؛ آموزش تاریخ یا نوشتن تاریخ»، «گفت‌و‌گو با کاوه بیات»، «آکادمیسین‌ها و تاریخ‌نگاری رسمی دوره پهلوی»، «گفت‌وگو با عباس ولی»، «برآمدن تاریخ‌نگاری چپ» و «میراث چپ در تاریخ‌نویسی معاصر» در آن به چشم می‌خورد. در همین صفحات در مطلب «در جست و جوی مورخ» به قلم عباس قدیمی قیداری، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تبریز در رابطه با تاریخ‌نگاری آکادمیک می‌خوانیم: «موضوعی که بحث درباره آن از سوی «فرهنگ امروز» به عهده من گذارده شده «سیر وجاهت تاریخ‌نگاری آکادمیک ایرانی از عصر پهلوی تاکنون» است. ابتدا باید روشن کرد منظور از «تاریخ‌نگاری آکادمیک» چیست؟ اصطلاح تاریخ‌نگاری آکادمیک می‌تواند ناظر بر دو معنا باشد: استفاده از روش‌ها و شیوه‌های دانشگاهی در پژوهش‌های تاریخی و نگارش تاریخ و پژوهش تاریخی در دانشگاه‌های کشور یا پژوهش‌های تاریخی اعضای هیئت علمی گروه‌های تاریخ دانشگاه‌های ایران. پرسشی که بلافاصله بعد از طرح موضوع بالا مطرح این است: «چرا مورخان آکادمیک ایرانی در دهه‌های حیات خود نتوانسته‌اند در تاریخ‌نگاری ایران جایگاهی یابند؟» طرح آن موضوع و این پرسش، مشخص می‌سازد که منظور از «تاریخ‌نگاری آکادمیک» طرح آن موضوع و این پرسش، مشخص می‌سازد که منظور از «تاریخ‌نگاری آکادمیک» به معنای دومی است که اشاره کردیم و نتیجه‌ای که از آن موضوع و این پرسش گرفته می‌شود، این است که پژوهش‌های تاریخی در دانشگاه‌های کشور از تأسیس دانشگاه تهران تا امروز نتوانسته است به جایگاهی شایسته در میان پژوهش‌های تاریخی در ایران معاصر دست یابد. این ادعا که طرفداران زیادی هم دارد، باید مورد بررسی قرار گیرد که اولاً پژوهش‌های تاریخی در ایران قرن بیستم توسط پژوهشگران خارج از دانشگاه و محققان بیرون از حوزه تاریخ و علوم وابسته، از چه وزن و جایگاهی برخوردار است و چه حاصلی داشته است؟ ثانیاً آبشخور و سرچشمه این ادعا کجاست و اعتبار آن تا چه اندازه است؟ (ص 72) در همین قسمت آصف بیات در نوشتاری با نام «برآمدن تاریخ‌نگاری چپ» با ترجمه یحیی شعبانی می‌نویسد: «گروه جدیدی از مورخان، با جهت‌گیری‌های مارکسیستی و سوسیال‌دموکراتیک،‌ با عرضه آثاری جدی در حوزه پژوهش در تاریخ کارگری مطرح شده‌اند. در مقایسه با آثار ملهم از مارکسیسم روسی، به نظر می‌رسد این نویسندگان جدید، فراتر از الگوهای ساده‌انگارانه، تقلیل‌گرایی اقتصادی و سوگیری سیاسی مورخان سابق رفتند. چون آثار این دانشوران عمدتا بر روی جنبه «جنبش کارگری» در تاریخ طبقه کارگر تمرکز می‌کند، ممکن است مسامحتا ذیل عنوان مکتب «سوسیال دموکرات» تاریخ‌نگاری کارگری قرار بگیرد. مطالعات ویلم فلور («اتحادیه‌های کارگری و شرایط ایران:1900-1941»)، یرواند آبراهامیان («قوت‌ها و ضعف‌های جنبش کارگری در ایران، 1941-1953» و «ایران بین دو انقلاب») و حبیب لاجوردی («اتحادیه‌های کارگری و خودکامگی در ایران») تغییر جهت مهمی را در تاریخ‌نگاری کارگری پایه‌گذاری می‌کنند. همان‌طور که عناوین نشان می‌دهد، این آثار روی هم رفته، به‌ویژه کتاب لاجوردی، تقریبا کل تاریخ جنبش کارگری در ایران را پوشش می‌دهد؛ از تکوینش در 1906 تا انقلاب 1979 ایران.» (ص 97) رویکردهای نقد ما بیشتر علمی است یا متعصبانه؟ ادبیات در فصل چهارم مورد واکاوی قرار گرفته که دست‌مایه آن نقدی است که محمدرضا شفیعی‌کدکنی در تقابل میان پرویز ناتل خانلری و نیما یوشیج نوشت. در این مجال مطالبی همچون «خانه‌ام ابری است...»، «گفت‌وگو با فرزان سجودی»، «نیمای انقلابی، خانلری نوقدمایی»، «حاشیه و حد در نقد ادبی»، «گفت‌وگو با محمد دهقانی»، «آنکه می‌ماند، آنکه نمی‌ماند..»، «بحثی در اصالت»، «نباید کار به تخریب و خشونت کشیده شود!» و «از جهان شنیدن و گفتن» در آن گنجانده شده است. بهاره بوذری در گفت‌و‌گو با فرزان سجوی، نشانه‌شناس و زبان‌شناس با طرح پرسشی آورده است: «یادداشت دکتر شفیعی کدکنی بر کتاب «گزیده اشعار ناتل خانلری» و جنجال‌هایی که در پی آن رخ داد، بهانه‌ای شد تا به تحلیل رویکردهای انتقادی در کشور بپردازیم. اینکه رویکردهای نقد ما بیشتر علمی است یا متعصبانه؟ من می‌گویم اصلا بیاییم کلمه نقد را از این اتفاق برداریم، چون این نوع نوشته‌ها اصلا نقد و نقد ادبی نیست؛ یعنی اگر ما در جست‌وجوی این باشیم که بفهمیم چه کسی یک سبک را در شعر زودتر شروع کرده و بعد از روش‌های پلیسی مثل تعیین تاریخ‌ها و کشف اینکه شاید آن دیگری مثلا تاریخ را جابه‌جا کرده است و این‌گونه مسائل استفاده کنیم، اینها در هیچ کتاب نقد ادبی و در هیچ درس نقد ادبی به عنوان یک فصل از نقد ادبی نیامده است. اسم این را می‌شود مثلا کارآگاهی ادبی یا فرضا پلیس ادبی گذاشت. در نتیجه، من اصلا این نوع فعالیت را فعالیت انتقادی که در چارچوب‌های نظری نقد ادبی معنایی داشته باشد، نمی‌دانم. اما منشأ این نوع فعالیت کجاست؟ ببینید جامعه‌ای که به لحاظ سنتی مبتنی بر نسب است و اشخاص و متعاقب آن، متون،‌ نوشته‌ها،‌ اشعار و غیره به‌واسطه نسب‌شان هویت پیدا می‌کنند و ارزش‌گذاری می‌شوند،‌از طرفی وابسته به نسب و از طرف دیگر،‌ وابسته به مفهوم مالکیت است؛ یعنی شعرها مال کسی هستند و از طریق او نسب پیدا می‌کنند این یک جامعه سنتی است که همه ابعاد دیگرش نیز بر این اساس می‌چرخد. می‌خواهم بگویم در جامعه‌ای که سازوکارهای اجتماعی آن نسب‌شناختی است،‌ این تفکر به مطالعات ادبی هم تسری پیدا می‌کند و آنجاست که بخش زیادی از زمان و ظرفیت مطالعات ادبی به این اختصاص داده می‌شود که اصالت متون را پیدا کنیم و ببینیم این متون مال چه کسی هستند، کجاهای متن احتمالا چه چیزی از چه کسی در یک جایی از تاریخ ادبیات دزدیده شده یا سرقت ادبی صورت گرفته یا خیر. اینها تا جایی که به تشخیص نسب و مالکیت مربوط می‌شوند، ربطی به نقد ادبی ندارند، بلکه فعالیت دیگری است. حالا جالب این است که همین فعالیت به طریق دیگری وارد مطالعات سبک‌شناختی شده است، ولی اتفاقی که در مورد ماجرای دکتر خانلری و نیما افتاد،‌ از آن جنس هم نیست.» (ص 106) گروه تروریستی داعش و واکاوی اندیشمندان در پی ظهور این گروه فصل پنجم به «دین‌پژوهی» اختصاص دارد. مطالب این فصل عبارتند از: «جنایت پیشگی»، «تاملی چندساحتی بر پدیده نوسلفی»، «مدیریت قساوت در قرن 21»، «ملاحظاتی درباره سلفیه»، «بنیادگرایی سمپتوم سکولاریزاسیون است»، «گفت‌وگو با علی‌اله بداشتی»، «نوستالژی، اسطوره، خشونت»، «مردانی زیر 25 سال که تسلیم ریتوریک سلفی می‌شوند...»، «ارعاب تکنولوژیک» و «محاجه با سلفیون». در همین قسمت در مطلبی تحت عنوان «مدیریت قساوت در قرن 21» با اشاره به کتاب «مدیریت قساوت (خشونت): خطیرترین مرحله شکل‌گیری امت اسلامی» می‌خوانیم: «بعد از پدید آمدن گروه تروریستی داعش، اندیشمندان در پی واکاوی ظهور این پدیده برآمدند. آنها این موضوع را از منظرهای گوناگون جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و... مورد بررسی قرار داده‌اند. یکی از سؤالاتی که در این مورد مطرح شده، این است که مانیفست یا مرامنامه این گروه چیست؟ چرا این گروهک هیچ توجهی به روح زمانه که خشونت را نفی می‌کند،‌ ندارد؟ این قبیل سؤال‌ها موجب می‌شود که ما به بررسی یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی که نقش اساسی در اندیشه این گروهک داشته است، بپردازیم. در سال 2004 کتابی به زبان عربی به نام «مدیریت قساوت (خشونت): خطیرترین مرحله شکل‌گیری امت اسلامی» به‌صورت آنلاین منتشر و در سال 2006 به انگلیسی ترجمه شد. نویسنده کتاب نام مستعار ابوبکر ناجی را برای خود انتخاب کرده است. این کتاب در واقع یک استراتژی و دستورالعمل خشک برای جهادی‌ها محسوب می‌شود و به عبارت دیگر، مانیفستی روشن‌فکرانه برای تسخیر کشورهای جهان به‌شمار می‌رود. این کتاب که در نهایت دقت،‌ خشونت را تئوریزه می‌کند،‌ نه‌تنها از سوی گروه‌هایی مانند داعش در سوریه و عراق یا بوکوحرام در نیجریه مورد استفاده قرار می‌گیرد، بلکه افرادی مانند آن دو برادر بمب‌گذار در بوستون و همین‌طور بی‌شمار تروریست و بمب‌گذار در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا نیز آموزه‌های این کتاب را مورد استناد قرار می‌دهند.» (ص 137) از سراب ترجمه چپ در ایران تا مارکسیسم و آفت هگل «پیشخوان» در فصل ششم مطرح شده و مطالبی با نام «ورود به «کاخ بلند فلسفه دوران جدید»، «دانش اسلامی»، «فراسوی شرقشناسی و ارتدکس‌گرایی»، «مارکسیسم و آفت هگل»، «سراب ترجمه چپ در ایران»، «هیلفردینگ و سرمایه مالی»، «سلطه اقتصاد مالی و مصائب آن»، «برای پایان‌نامه» و «در دست انتشار» در آن مشاهده می‌شود. در همین صفحات محمدتقی شریعتی، دانش آموخته علوم سیاسی از دانشگاه تهران در مطلبی با عنوان «سراب ترجمه چپ در ایران» می‌نویسد: «در حدود 105 سال از نوشته شدن کتاب «سرمایه مالی» توسط هیلفردینگ (1910) می‌گذرد، اما در ایران این کتاب به تازگی توسط نشر دنیای اقتصاد با ترجمه احمد تدین و ویراستاری محمود صدری روانه بازار کتاب شده است. همین امر موجب شد این پرسش ایجاد شود که چرا کتاب «سرمایه مالی» بعد از گذشت سالیانی طولانی ترجمه شده است و معضل ترجمه نشدن منابع اصلی و متون کلاسیک در ایران گریبان کتاب «سرمایه مالی» هیلفردینگ را هم گرفته است. پیش از پرداختن به چرایی این مسئله،‌ پیشینه حضور هیلفردینگ را در کتب فارسی بررسی کردیم تا ببینیم کتابی که جلد بعدی «سرمایه» مارکس نام گرفت، به چه میزان در ایران مورد توجه قرار گرفته است.» (ص 165) هشتمین شماره ماهنامه خبری - تحلیلی «فرهنگ امروز» به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی امیرابراهیم رسولی در 180 صفحه به بهای 10هزار تومان منتشر شد.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 68071

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>