به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از سایت «دموکرات اند کرونیکل»، «کین» در یادداشتی کوتاه آورده است: «طی قرنها شاهکارهای ادبی بسیاری خلق شدهاند. فهرستی بیپایان از داستانهایی درباره عشقهای ممنوعه، نظامهای اجتماعی، فقر، مرگهای غمانگیز، مرارتها و ثروتهای غیرقابل تصور و ....
آثار کلاسیکی چون «رمئو و ژولیت» و «کنت مونت کریستو»، «گتسبی بزرگ» و «غرور و تعصب» همچنان خوانندگان زیادی دارند و نام نویسندگان آنها بر سر زبانهاست. این داستانها ژرف هستند و زمینهها و شخصیتهایی ملموس و زنده دارند. این آثار برای دههها و حتی قرنها توانستهاند الهامبخش مخاطبان خود باشند.
هرچند وقتی آن شاهکارهای ادبی را با بهاصطلاح «ادبیاتی» که در دوران مدرن نوشته شدهاند مقایسه میکنیم، پنداری هنر نگارش به طور کامل بهدست فراموشی سپرده شده است. گویی نویسندگان کنونی فقط تلاش میکنند مخاطبان را شگفتزده و از ادبیات بیزار کنند. آنها رفتارهای شنیعی را به تصویر میکشند تا تنها توجه رسانههای مطرح را جلب کنند.
در دوران پیشین خواندن کتاب موجب افزایش ضریب هوشی میشد اما امروزه بسیاری از رمانها تنها به نسخه کاغذی شوهای آبکی تلویزیونی بدل شدهاند. شخصیتها به دلیل فقدان شور و احساس انسانی دیگر قابل تعمیم نیستند؛ زمینه داستانها سرد و بیحس و حال شدهاند و خطوط داستانی شامل همه چیز میشود جز اخلاقیات یا برانگیختن تفکر.
به داستانهای پرفروشی چون «پنجاه سایه گری» و یا «شامگاهان» (Twilight) نگاه کنید. هر دو مثلا قرار است به عنوان داستانهای عاشقانه زیبا شناخته شوند در حالی که یکی داستان دختری با اغواگر با ارتباطات نادرست است و دیگری حکایت زنی که در دام عشق مردی مرده که از انسانهای زندهها تغذیه میکند گرفتار میشود.
هر دو آنها با به نمایش گذاشتن روابط ناهنجار میخواهند این ایده را پیش بکشند که زنان میتوانند مردان زشت کردار را تغییر دهند؛ یا قادر هستند هیولایی را به شاهزادهای با اسب سپید بدل کنند در حالی که خطوط داستانی هر دو رمان برای جامعه خطرناک و مضر هستند؛ گویا سازندگی و اصلاح از نوشتن به طور کامل رخت بربسته است.
با تعمیم این دو رمان به دیگر آثار مدرن، بهسادگی میتوانیم فقدان استعداد هنری در رمانها را ببینیم؛ درست مانند سخنان مهملی که با شکلات آب شده و کارامل آزینبندی شده باشند.
بدون ادبیات خوب اذهان توانمند ناچار از میان خواهند رفت، خلاقیت منقرض میشود و گفتارهای زیبا جای خود را به سخنان پیشپا افتاده و هجویات خواهند داد. جامعه ما نیازمند ادبیاتی متعالی است تا الهامبخش آدمها باشد و آنها را به سوی اهداف عالی سوق دهد؛ کودکان باید با آنچه میخوانند به سوی فردایی بهتر گام بردارند. آنچه میخوانیم باید موجب ارتقاء جامعه شود نه اینکه سطح خواستههای اخلاقی ما را پایین آورد.
باید دوباره خواندن و نوشتن ادبیاتی با کیفیات بالا را آغاز کنیم زیرا بدون آن، جامعه با ذهنیات و تفکرات مردم متلاشی خواهد شد.»