مجید مددی، مترجم، مدرس و پژوهشگر پیشکسوت فلسفه با حضور در غرفه موسسه خانه کتاب در بیست و یکمین نمایشگاه بینالمللی مطبوعات و خبرگزاریها به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: به طور کل بسیاری از کارشناسان فرهنگی اعتقاد دارند که فاجعه فرهنگی در امر کتاب و کتابخوانی اتفاق افتاده است. برای یک جامعه 80 میلیونی که بر اساس آمارهای رسمی بالای 80 درصد باسواد هستند تیراژ 200 و 500 نسخه در حد شوخی است.
وی افزود: با ذکر مثالی ابعاد این فاجعه را روشن میکنم؛ من در کتابخانه شخصی خودم که بیش از 10 هزار عنوان کتاب فارسی و انگلیسی در ان وجود دارد، اتفاقی به ترجمهای از فروید برخوردم که چند دهه پیش آن را خریداری کرده بودم به نام «آینده یک توهم». این کتاب سنگین و علمی در سال 1327 با شمارگان دو هزار نسخه منتشر شده است. آن زمان جمعیت ایران نزدیک به 17 میلیون نفر بود و 90 درصد مردم هم بیسواد بودند. یعنی برای صرفا چند ده هزار نفر یک کتاب سنگین علمی با شمارگان دو هزار نسخه منتشر شده بود.
مددی ادامه داد: کتاب «آینده یک توهم» در همان سالها به چاپهای دوم و سوم خود رسید. اکنون در سال 1394 با این همه جمعیت باسواد چرا شمارگان کتابها به این میزان پایین است؟ بر طبق آمارهای رسمی نزدیک به چهارصد هزار دبیر و مدرس دانشگاه اکنون مشغول به فعالیت هستند، یعنی این اشخاص نیز مطالعهای ندارند که کتابها با شمارگان 400 و 500 نسخه منتشر میشوند؟
مترجم کتاب «فلسفه چیست؟» مارتین هایدگر در ادامه با اشاره به این نکته که باید «کتاب خواندن» را به مردم آموزش داد، گفت: من سالهای زیادی از عمرم را در اروپا زندگی کرده و در آنجا تحصیل و تدریس کردهام. قصد مقایسه وضعیت کشور خودمان با اروپا را ندارم، اما فقط میگویم که آنجا مردم را مجبور به علمآموزی و مطالعه کتاب میکنند و ما نیز باید به این سمت حرکت کنیم. من در سال 1970 به عنوان دانشجو وارد دانشگاه منچستر شدم. در این دانشگاه درسهای عمومی در سالن آمفی تئاتر با حضور جمعیتی افزون بر 400 دانشجو برگزار میشد. نخستین درسی که شروع کردیم فلسفه بود. در نخستین جلسه از این درس در کنار در ورودی جزوهای در حدود 25 صفحه به تعداد دانشجویان گذاشته بودند. حدود 10 سطر از این جزوه مطلبی بود که آن را مطالعه کردم و باقی صفحات صرفا اسم کتاب بود.
مددی اضافه کرد: جلو عنوان برخی کتابها در این جزوه علامت ستاره داشت که باید ضرورتا برای آن درس خوانده میشد. جلو عنوان برخی دیگر علامت ضربدر داشت که منابعی برای فهم بیشتر درس بود و باقی کتابها هم باید به صورت مطالعه آزاد خوانده میشد. استاد آن درس در همان جلسه نزدیک به دو ساعت تمام درباره آن جزوه صحبت کرد. نخستین کلامش را پس از گذشت 45 سال هنوز به روشنی در خاطر دارم: «ما در دانشگاههای انگلستان به کسی درس نمیدهیم، یاد میدهیم چگونه کتاب بخوانند.»
مترجم کتاب «از خودبیگانگی انسان مدرن» فریتس پاپنهایم، با اشاره به این نکته که امیدی به دانشگاهها برای بالا بردن سطح مطالعه در میان دانشجویان و عامه مردم نیست، گفت: به خاطر دارم در دانشگاه منچستر و در همین درس فلسفه کتابهایی که باید ضرورتا برای این درس مطالعه میکردیم حدود 65 جلد بود. این وضعیت را مقایسه کنید با کشور ما که اکنون استادان یک جزوه 10 صفحهای به دانشجویان در طول ترم داده و از همان هم امتحان میگیرند. از دانشگاهها که نمیتوان امید داشت، امیدوارم خانه کتاب چگونه کتاب خواندن را به مردم آموزش بدهد.
مددی در پایان اظهار کرد: در میان نهادهای فرهنگی کشور تنها فعالیتهای خانه کتاب، در راستای ترویج مطالعه مفید بوده است. مسئولان خانه کتاب و خبرگزاری کتاب را انسانهای علاقهمند به کتاب شناختهام که صادقانه در حال خدمت هستند. تماسهایی که با اهل قلم گرفته میشود، معرفی کتابهای جدید آنها، برگزاری جلسات نقد و بررسی کتاب، انتشار چند فصلنامه در حوزه نقد کتاب و... از جمله کارهای جالبی است که در زمینه ترویج کتاب مناسب است.