مریم سعادت در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره کتاب پیشنهادی خود برای مطالعه مخاطبان گفت: به تازگی کتابی از ژیلا تقی زاده خواندم با عنوان «لباس آبی روی بند رخت» که در پاییز 88 از سوی نشر نی منتشر شده است. این کتاب از 11 داستان کوتاه تشکیل شده و نام کتاب هم از یکی از داستانها گرفته شده است.
سعادت درباره ویژگیهای این کتاب گفت: نکته جالبی که در این کتاب وجود دارد، زبان و یا نثر کتاب است که بسیار نزدیک به زبان گفتار و مردمی است و این باعث میشود که مخاطب ارتباط خوبی با داستانها و شخصیتهای این کتاب برقرار کند. شخصیتهای این کتاب هم به آدم های سنتی بسیار نزدیک هستند.
وی افزود: به عنوان مثال داستان «لباس آبی روی بند رخت» روایت زندگی و تخیلات زنی نقاش است. این زن با وجود داشتن فرزندی کوچک با نام ستاره، همسرش را در کنار خود ندارد و به اصرار مادرش تصمیم دارد با پسردایی خود ازدواج کند، اما بنا به دلایلی از تصمیم خود منصرف میشود.
در بخشی از این داستان میخوانیم: اول من شهلا رو دیدم. نه اول کاظم یعنی اول من ولی چون کاظم اول گفت بعدش هر چی من میگفتم دنگی میزد تو سرم میگفت غلط کردی. ولی خدا که میدونه اول من دیدمش، خودمم تو دلم میدونم. تازهشم آدم که از دست داداشش ناراحت نمیشه. آخه من و کاظم دو قلوییم. اول من به دنیا اومدم اون وقت یه قلو بودم.بعدش دو دقه شده بعد شده پنج دقه، ده دقه که شده مث اینکه مامانم داشته میمرده بابام نذرکرده اگه نمیرن، یعنی مامانم و کاظم، اون موقع که اسم نداشته، بابام نذرکرده اسمشو بذاره کاظم. این شده که من کامبیزم ولی کاظم کاظمه.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره کتاب «لباس آبی روی بند رخت» به لینک زیر مراجعه کنید: