به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست نقد و بررسی «تحول گفتمان در گزارش واقعه کربلا» با سخنرانی دکتر علی بهرامیان (مدیر اسناد مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی)، کاظم رحمتی (عضو هیات علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی)، علی علیمحمدی (پژوهشگر حوزه دین) و دکتر سیده رقیه میرابوالقاسمی (مولف) سهشنبه 28 مهرماه در سرای اهل قلم برگزار شد. دبیری این نشست را نیز علیمحمدی به عهده داشت.
فرهنگ کربلا و امام حسین(ع) در میان ایرانیان شناخته شده است
بهرامیان درباره حضور ایرانیان در رویداد کربلا گفت: واقعیت این است که واقعه کربلا به عنوان یک رویداد تاریخی تاثیر بسیاری در زمان خودش بر جامعه شیعیان و به ویژه بر ایران بر جای گذاشت، به نحوی که درباره رسوخ واقعه کربلا در فرهنگ ایرانی و زبان فارسی میتوان کتابهای بسیاری و حتی دانشنامه نوشت. اگرچه در کربلا خبری از ایرانیان نیست، اما بلافاصله در قیام مختار که نخستین قیام انتقام از قاتلان امام حسین(ع) بود، ایرانیها حضور پررنگی داشتند و چنان که در «تاریخ طبری» آمده آن قدر که در لشکر مختار فارسی شنیده میشد، به زبان عربی سخن نمیگفتند. بنابراین از آن زمان تا کنون فرهنگ کربلا و امام حسین(ع) در میان ایرانیان قابل شناسایی است.
وی افزود: تاریخنگاری کربلا در سیاقی قرار میگیرد که به آن تایخنگاری اسلامی میگوییم، یعنی تاریخنگاری قرون نخست اسلام که شامل سیره نبوی، اخبار مربوط به خلفا و فتوحات و به طور کلی حوادثی است که به ویژه در قسمتهایی که تمرکز اخبار و حوادث بسیار بوده، یعنی در عراق تاریخی و تا حدود بسیاری منطقه خراسان و تا حدی شامات شکل گرفته است به طوری که باید گفت در واقع تاریخنگاری اسلامی حول محور این سه منطقه میگردد و به ویژه که عراق مرکز حوادث بسیار زیادی بوده و تاثیر بسیاری بر مناطق اطراف خودش گذاشته است از این رو تاریخنگاری آن بسیار مهم است.
این پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: یکی از قدیمیترین کسانی که به تاریخ این منطقه پرداخته و ما اخبار و روایتهای بسیاری از وی در دسترس داریم، فردی است که شما نام وی را در رابطه با سیدالشهداء بسیار شنیدید؛ ابومخنف که فرد چندان شناخته شدهای نیست و اطلاعات یا شرح مستقلی از وی در هیچ کتاب مستقلی نمیبینید و حتی تاریخ وفات و تولد وی به طور کامل مشخص نیست. با این همه وی در یک خانواده ریشهدار در کوفه زندگی میکرد و از روی اخبار و اطلاعاتی که خودش انتقال داده و از روی همان میتوان اطلاعاتی را دنبال کرد که خانواده وی در جنگ جمل و نهروان و بعدها در قیام ابناشعث حضور داشتند و به طور کلی خانواده وی قابل شناسایی است. از روی اخبار و اسنادی که ابومخنف بر جای گذاشته، کم و بیش میتوان اینگونه استباط کرد که تولد وی در سال 80 تا 85 هجری قمری و فوت وی تقریبا 150 هجری قمری یا شاید جلوتر باشد.
گزارش ابومخنف نخستین تاریخنگاری از قیام کربلاست
بهرامیان با اشاره به تاثیر گرفتن مورخان از روایت ابومخنف عنوان کرد: با وجود اینکه اثر مستقلی درباره وی وجود ندارد، اما اطلاعاتی در اخبار و اسناد از وی در «تاریخ طبری» و «تاریخ بلاذری» به شکل پراکنده موجود است. وی درباره روایت تاریخ کربلا میگوید که من از چه کسانی واقعه کربلا را نقل میکنم از مطالبی که درباره رویداد کربلا از ابومخنف روایت شده، میتوان حدس زد که در چه دورهای زندگی میکرده است. از طرفی مشاهده روایتهای وی حاکی از این است که وی تلاش داشته که حوادث عراق را بیان کند. با این رویکرد شاید بتوان گفت ابومخنف یکی از مورخان عراق است و به طور خاص حوادثی را از واقعه کربلا جمعآوری کرده، وی در این رابطه شروع به تحقیق کرده و از کسانی که در واقعه کربلا حضور داشتند به واسطه یک نفر و گاهی بیش از دو یا سه واسطه سخنانی را نقل کرده است. (اگرچه این دو یا سه واسطه گاهی به معنای بعد زمانی نیست و ممکن است اشخاص را پیدا نکرده است) با این وجود گزارش وی از حرکت سیدالشهداء از مدینه به مکه و سپس کربلا شامل اخبار بسیار ریز و دقیقی است.
وی بیان کرد: از ابومخنف آثار مستقلی موجود نیست، کتابهایی به صورت تکنگاری مانند «خبرالصفین»، «خبرنهروان» و ... داشته که ابنالندیم در «الفهرست» از آنها نام برده که شاید 70 تا 80 اثر باشد. با این همه جای خوشبختی است که مورخان بعدی مانند طبری و بلاذری از وی سخنانی نقل کردهاند. بهطوری که اگر در منابع، تنها سخنان ابومخنف درباره تاریخ کربلا را جستجو کنید تقریبا 70 تا 80 صفحه را دربرمیگیرد که روایت مهم و قابل اعتنایی است و کما اینکه گزارش وی نخستین تاریخنگاری از قیام کربلاست. به عبارتی تمام کسانی که بعدا تاریخنگاری کربلا را روایت کردند یا یک مقتلنویسی را نوشتند، یا اینکه به صورت سالشمار تلاش کردند وقایع قرن نخست را تالیف کنند که در آن قضیه کربلا هم بود، به نحوی تحت تاثیر ابومخنف قرار گرفتند.
این مدیر بخش اسناد مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی ادامه داد: بنابراین از روزی که تاریخنگاری آغاز شد، تاریخنگاری واقعه کربلا یک تاریخنگاری روشنی مانند سایر رویدادها مثل جنگ جمل، صفین و قیام مختار بود. به طور کلی دوره خلافت بنیامیه که شامل اخبار خراسان و بسیاری از قسمتهای ایران میشود، همه میراث طبقه اخباری و مورخان است. خوشبختانه طبری که روایتهای ابومخنف را نقل کرده، سندهای ابومخنف را نیز در اثر خود منعکس کرده، کاری که تقریبا بلاذری نکرده است. بر اساس روایتهای طبری میتوان گفت قبل از ابومخنف نیز گروهی وجود داشتند که اخبار و روایتهای کربلا را گردآوری کردند، اما هیچکدام به گستردگی وی نبوده است.
بهرامیان گفت: با این همه روایت تاریخی ابومخنف از کربلا همه جزئیات آن را بیان نمیکند و بسیاری از مسائل در این روایت روشن نیست. از طرفی تاریخنگاری اسلامی به ویژه دو قرون نخست نیاز به یک متدلوژی خاص دارد و این طور نیست که اگر شما کتاب «تاریخ طبری»، «تاریخ بلاذری» و «ابناثیر» را به دست بگیرید و بگویید مطالعه این آثار برای فهم تاریخ این زمان کافی است.
افراد ناواردی که با غرض سراغ رویدادهای تاریخی میروند
وی افزود: در متدلوژی تاریخ صدر اسلام کلمات و عبارتها بسیار مهم است و تنها از طریقه مقایسه اخبار و متون است که میتوان به مواردی آن هم بدون قطعیت دست یافت. با وجود این اخیرا افراد ناوارد با غرض گاهی سراغ رویدادهای تاریخی این دوره میروند و مطالبی استنباط میکنند که بسیار از رویداد تاریخ به دور است. به نظر بنده پژوهش در این دوره نیاز به این دارد که پژوهشگر به اندازه یک ادیب عربی بداند و با ماخذ تماس نزدیک داشته باشد تا بتواند مطلب را به درستی استنباط کند. در غیر این صورت ممکن است آثار پژوهشگر ناوارد به گمراهی بیفتد. با این همه مانند هر رویداد تاریخ بزرگ دیگری، واقعه کربلا یک همزاد داشت که تقریبا این همزاد از روز نخست قابل شناسایی است و آن این که یک روایت مردمی پیرامون این واقعه شکل گرفت.
این عضو هیات علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی عنوان کرد: روایتهای مردمی از روایت کربلا یک تصویری میدهند که یک تصویر تاریخی نیست در حالی که شخصیتهای درون آن تاریخی هستند اما شرح داستانوار دارد؛ مانند «ابومسلمنامهها و «مختارنامهها» که بخشی از آن مربوط به قضیه کربلاست و تقریبا این روایتها پابهپای روایت اصلی و تاریخی از کربلا در حال پیشرفت است. البته باید یادآوری کنم که در روایت ابومخنف نیز موارد غیرتاریخی وجود دارد، مانند آنجا که میگوید: «در روز عاشورا در کربلا هر سنگی که برمیداشتند، از زیر آن خون بیرون میزد!»
وی افزود: با همه تفاصیلی که گفته شد، آنچه که کتاب «تحول گفتمان در گزارش واقعه کربلا» بیان میکند تحولی است که در طول تاریخ بر سر روایت کربلا آمده است. رویدادی که در روشنای تاریخ اتفاق افتاده و درباره آن بسیار نوشتند و افراد بسیاری نیز موضوع را روایت کردند و مورخان نیز این روایتها را منتقل کردند، به وضع دیگری افتاد، بهطوری که در کتاب «روضه الشهداء» ملاحسین واعظ کاشفی و کتاب «اسرار الشهاده» ملا آقا دربندی موارد عجیب و غریبی از این رویداد نقل شد که قضیه را به طور کلی از حالت تاریخی خارج کرد.
برخی مطالب و تالیفات جسارت و ظلم به امام حسین(ع) است
بهرامیان با اشاره به خارج شدن رویداد کربلا از حالت اصلی آن اظهار کرد: خارج کردن واقعه کربلا تا روزگار ما ادامه پیدا کرده و درباره آن مطالبی تالیف شده که عقل و منطق نمیپذیرند و اصلا گاهی برخی مطالب جسارت و ظلم به امام حسین (ع) است! طرز نگاه به واقعه کربلا، این رویداد را از حالت اصلی آن خارج کرده، و آن چیزی که ائمه به آن در عزاداری تاکید میکردند که زنده کردن روح حماسی و زنده نگه داشتن تشیع بود، تقریبا به وضع فراموشی سپرده شده و به وضع دیگری درآمده است.
وی سپس با مراجعه به مطالب کتاب «تحول گفتمان در گزارش واقعه کربلا» بیان کرد: مطالب اثر میرابوالقاسمی از لحاظ تصویری که از سیدالشهداء در ماخذ بیان شده به ویژه منابع فارسی میتواند موضوع چند پژوهش جداگانه قرار بگیرد. با این همه مولف کار مفیدی انجام داده و در اثر خود یک رویداد تاریخی را ملاک قرار داده که چگونه این رویداد در طول چهارده قرن تبدیل به یک تصویر دیگری شد؟ البته این تصویر قابل پیگیری است. در عین حال درباره برخی رویدادهای دیگر نیز میتواند این تغییر اتفاق بیفتد. مثلا درباره برخی نسخههای شاهنامه فردوسی ابیات الحاقی بسیاری وجود دارد. برخی کاتبان فکر میکردند، فردوسی درباره برخی رویدادها و مسائل اعتقادی به اندازه کافی شعر نسروده، آنها را پررنگ کردند که این موارد قابل بررسی است.
این پژوهشگر تاریخ افزود: تلاش مولف جای قدردانی دارد. وی کوشیده با یک رویکرد جدید به واقعه کربلا نگاه کند و با رویکرد آماری نشان دهد که این رویداد چگونه اتفاق افتاده و به کجا رسیده است؟ با این حال به نظر بنده مولف در مقدمه میتوانست بیشتر کار کند و دقت بیشتری در سیر تاریخنگاری اسلامی میکرد و این مطلب را مورد بررسی قرار میداد که مقتل ابومخنف تا چه اندازه بر روی مولفان و راویان نزدیک به خود تاثیر گذاشته است؟
حادثه کربلا به نوعی هویت شیعه است
رحمتی، در ادامه این نشست گفت: درست است که مولف تلاش خود را صرف بررسی گزارشهای فارسی واقعه کربلا کرده، اما از طرف دیگر کتابهای مقتلنویسی که در زبان عربی نوشته شده، میتوانست تاثیرپذیری و تاثیرگذاری در این متون داشته باشد. در دورهای که شیعیان به ویژه در دوره آلبویه در بغداد حضور سیاسی پررنگی داشتند و در برخی محلههای بغداد مراسم عاشورا به صورت باشکوهی برگزار میشده است. اساسا ائمه شیعه قیام کربلا را به صورت نظامند در سنت فکری شیعه قرار دادند. بهطوری که ما درباره زیارت اباعبدالله روایتهای فراوانی داریم؛ مانند همین روایت پیادهروی اربعین اگرچه ممکن است شواهد تاریخی درباره قدمت آن اندک باشد.
وی افزود: ائمه اطهار به طور مشخص سعی کردند که در سنت شیعه قیام کربلا را وارد کنند، از همین رو تربت امام حسین(ع) که در کتابهای فقهی قرن سوم و چهارم آمده است. همچنین کتابهایی در فضل زیارت امام حسین (ع) تالیف شده که همه این موارد یک تلاش منسجم را نشان میدهد که در حقیقت بیانکننده فکر و هویت شیعه است. به عبارتی میتوان گفت اگر بخواهیم به مسائلی که هویتبخش شیعه است، اشاره کنیم حادثه کربلا عملا هویتبخش شیعه بوده و همیشه شیعه از این رویداد برای تثبیت هویت خودش استفاده کرده است.
این عضو هیات علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی اظهار کرد: اما درباره روضهخوانیهای ابنجوزی که خطیب برجستهای در بغداد بود، کتابی وجود دارد که میتوانست به موضوع مدنظر مولف و باز شدن فضا کمک کند. در عین حال کتاب «لهوف» ابنطاووس را باید نام برد که اثر مهمی بوده وبه شکل داستان مقتلنگاری را فرم دیگری داده است. با این وجود آنچه در این کتاب روند آن به خوبی نشان داده شده، ماهیت داستانی واقعه عاشورا است.
میرابوالقاسمی نیز در پایان این نشست ضمن پاسخ به برخی انتقادهای ناقدان از دشواری و گستردگی متونی سخن گفت که در این اثر وی آنها را تک تک مورد بررسی قرار داده است.