به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «نامههایی به هیچکس» نوشته احمد اکبرپور، رمانی سوررئال است که به ماجراها و نامهنگاریهای پسری در جنوب کشور میپردازد.
احمد اکبرپور در پایان این کتاب نوشته است: چند سال پیش کتابی با عنوان«رویاهای جنوبی» را برای چاپ به انتشارات منادی تربیت دادهام. این کتاب علاوه بر برگزیده شدن در شورای کتاب کودک، کاندیدای کتاب سال هم شد و منادی تربیت دوبار آن را چاپ کرد اما در کش و قوس سالهای تحریم، از چاپ سوم آن منصرف شد. که در نهایت با مساعدت مدیران منادی تربیت این کتاب پس گرفته شد و بعد از بازنویسی آن را برای چاپ به نشر پیدایش دادم. «نامههایی به هیچکس» درواقع همان کتاب است.
در بخشی از پشت جلد این کتاب نوشته شده است: «مرد عموهمهوان، این همه سال، چرا نیامده بود. زمین زیر پایم در میرفت و سوغاتیها کوهی بودند روی دستم. روی آب، انگار راه میرفتم و پاهایم هیچگاه به زمین نمیرسید...دنیا که آرام آرام میآمد سرجای اولش، مهوان و مردش را دیدم، مال همان سالها...»
ماجرای این رمان در قالب 10 فصل به هم پیوسته بیان میشود. شب مهتاب، مرد آبیپوش، بیبی زیتون، الاغ و قصه، پرندههتای روشن، لبخندهای رنگی، پرنده ناشناس، چشمانی پر از دریا، میهمانی دریا و عقاب جوان عنوانهای فصلهای این کتاب است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «از ده خودمان که گذشتیم هوا روشنتر شده بود. رسیده بودیم به صحرایی درندشت که تپههای کوچکی توی آن سر درآورده بود. پدر، فراش مدرسهای بود توی چندتا ده آن طرفتر- که دو برابر ده ما بود. شاید بیشتر از دو برابر هم بود؛ چون درمانگاه داشت و چند تا مغازه. فقط من مدرسه میرفتم و پسر کدخدا. او کلاس چهار بود و من کلاس پنج. اگر امسال قبول میشدم باید میرفتم مدرسه شهر...»
انتشارات پیدایش، کتاب «نامههایی به هیچکس» را در قالب 84 صفحه با شمارگان هزار نسخه و قیمت 80 هزار ریال منتشر کرده است.