Quantcast
Channel: خبرگزاری کتاب ايران (IBNA) - آخرين عناوين :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 68071

بیماری شاه و معالجات پنهانی پزشکان فرانسوی/ عارضه‌ای جدی که گريبانگير پهلوی دوم شد

$
0
0
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، كه چند هفته قبل از پيروزي انقلاب، ماندن در ايران را صلاح نمي‏‌ديد، 26 دي 1357، از كشور خارج شد و پس از ماه‌‏ها آوارگي، سرانجام در پنجم مردادماه ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی در بیمارستان معادی قاهره بر اثر بیماری سرطان خون درگذشت‌. نگاهی به «یادداشت‌های اسدالله علم» حاکی از اطلاعاتی درباره بیماری شاه است. درست زمانی که نشانه‌های بیماری شاه در حال ظهور است، بیماری علم نیز در حال گسترش است. تکاپوی خدمتگزاران برای احضار پزشکان خارجی صمیمیت میان محمدرضا و وزیر دربارش سبب شده بود، که این دو نفر حتی بیماری‌هایشان را با یکدیگر مقایسه کنند. علم چیزی از وخیم بودن بیماری شاه نمی‌دانست، (اگرچه خود شاه نیز تا نیمه سال ۱۹۷۷ از آن آگاهی نداشت. زمانی که بیماری علم رو به وخامت نهاد او و شاه به یکدیگر نزدیک‌تر شدند) آنها روزهای سخت و باشکوهی را با یکدیگر سپری کرده بودند. اما شکاف میان پادشاه و خدمتگزار نیز در روزهای آخر رو به افزایش نهاد. علم از آینده رژیم مایوس بود و شاه نیز بیش از همیشه از شکست طرح‌های عظیمش افسرده شده بود. با این حال هیچ‌کدام پاسخ مناسبی برای شرایط نمی‌یافتند. به مناسبت سالروز درگذشت محمدرضاشاه در کتاب «یادداشت‌های علم» به مرور مطالبی پرداختیم که وزیر دربار از علائم بیماری شاه منعکس کرده است. علم درباره نگرانی شاه از بزرگ شدن طحالش می‌نویسد: «صبح روز 21 فروردين 1353 شرفياب شدم. اولين سوالی كه هنگام اقامت شاه در كيش در تنهايی از ايشان كردم همين مساله سلامتی وی بود. عرض كردم ديروز به ژان برنار تلفن كردم، نبود. يك هفته ديگر به پاريس برمی‌گردد اما به من بفرماييد كه چه باكی داريد؟ فرمودند طحالم مثل اين است كه بزرگ شده، بايد ببينيم در سيستم خونی من تغييری به وجود آمده يا نه؟ عرض كردم مرا نيمه‌جان كرديد اين كه مطلبی نيست، حال هم پروفسور ميليز فرانسوی كه خود يك متخصص امراض داخلی است اينجاست و ديشب با من شام خورد. چون مرا هم معالجه می‌كند. اجازه بفرماييد بيايد اعليحضرت را معاينه كند. فرمودند نه من در اتريش پيش فلينگر معالجه می‌شوم، خوب نيست اين همه به اطبا مختلف مراجعه كنم فقط همان ژان برنار بيايد. عرض كردم بايد يك هفته صبر كنيم. فرمودند مانع ندارد. شكر خدا را از صميم قلب گفتم.» (ص 13) با این همه نخستين بارى كه شاه متوجه نشانه‌اى از بيمارى خود شد، در تعطيلات نوروز ۱۳۵۳ در ساحل كيش بود. او يك روز هنگامى كه در ساحل قدم مى‌زد متوجه وجود تورمى در زير قفسه سينه خود شد و موضوع را با دكتر ايادى در ميان گذاشت. علم خاطره آن روز را چنين ثبت كرده است: «(يادداشت روز ۲۰ فروردين) صبح از منزل خودم در كيش به كاخ رفتم. خيلى خوشحال و سرحال بودم. منتظر تشريف‌فرمايى اعليحضرت بودم كه يقين داشتم بايد خوشحال باشند، چون ديروز بعدازظهر و ديشب را به حمدالله خوش گذرانده‌اند. ايادى طبيب مخصوص پائين آمد. مرا به گوشه‌اى خواست و در گوشم گفت بايد پروفسور برنار، طبيب متخصص خون را از فرانسه بخواهى كه بيايد شاهنشاه را معاينه كند. گفتم براى چه؟ نگفت، فقط گفت لازم است.» (ص 13) داروهای اصلی، کاغذهای تقلبی ویراستار کتاب «یادداشت‌های علم»، علینقی عالیخانی در شرح مراحل معاینه و تشخیص بیماری محمدرضا پهلوی از سوی پزشکان فرانسوی آورده است: «پس از اين نخستين معاينه و بازگشت به فرانسه، ژان برنار تلفنی از پروفسور صفويان درخواست كرد هر چه زودتر به پاريس بيايد. پزشكان فرانسوی كه كاملا از مسئوليت خطير حرفه‌ای خود آگاه بودند، پس از معاينه بيمار مشترك ديگری كه در بيمارستان آمريكايی پاريس بستری بود از راه احتياط پروفسور صفويان را به گلخانه بيمارستان برده و در آن جا اظهار داشتند كه شاه مبتلا به گونه‌ای از سرطان خون شده است كه به درمان و مراقبت طولاني نياز دارد. اما چون از نظر علمی اعتمادی به پزشك مخصوص شاه نيست بايد ترتيبي داد كه از آن پس پروفسور صفويان مسئول مراقبت و واسطه ارتباط با بيمار باشد. نتيجه آزمايش به وسيله صفويان به آگاهی ايادی رسيد و او تاكيد كرد كه با توجه به روحيه شاه كه از كوچكترين ناراحتی جسمانی نگران می‌شد نبايد او را از بيماريش آگاه كرد. مسئوليت اخلاقی گروه پزشكان بسيار سنگين بود و قرار شد بيماری شاه به هيچ‌كس فاش نشود.» (ص 14) شیوه معالجه شاه و ادامه مراحل درمان مخفیانه وی از جمله نکاتی است که عالیخانی به آن اشاره کرده و می‌نویسد: «گزارش‌های پزشكی نيز كه از پاريس برای پروفسور صفويان و ايادی فرستاده می‌شد صرفا به بيمار شماره 2 اشاره می‌كرد‌ (بيمار شماره 1 خود علم بود) از اين گذشته داروهای شاه در شيشه‌های متعلق به داروهای به كلی متفاوتی گذاشته می‌شد (ايادي از همان آغاز يادآور شده بود كه شاه عادت دارد كاغذهای همراه دارو را دقيقا بخواند) در نتيجه علم هرگز به ماهيت بيماری شاه پی نبرد و در يادداشت‌هايش نيز علت ناراحتی شاه را آلرژی و يا خستگی و غذای نامناسب می‌پنداشت.» (ص 14) عارضه‌ای جدی که گريبانگير شاه شد بیماری شاه با معالجات مخفیانه پزشکان فرانسوی ادامه می‌یابد تا این‌که آنها درمی‌یابند که باید ملکه را از این بیماری آگاه کنند. ویراستار «یادداشت‌های علم» در این رابطه آورده است: «سه سال بعد پزشكان به اين نتيجه رسيدند كه پنهان داشتن بيماری شاه از همسر او به مصلحت نيست و هنگامی كه شهبانو فرح پس از شركت در كنفرانس تابستانی آسپن (واقع در كلرادوي امريكا) در راه بازگشت چند روز در پاريس به سر برد او را طي ديداری محرمانه در جريان گذاردند. شاه نيز با آن‌كه تا هنگام انقلاب از بيماری خود به درستی آگاهی درستی نداشت به تدريج دريافت كه عارضه‌ای جدی گريبانگير او شده است.» (ص 47)   عباس میلانی معتقد بود که استعمال دارو باعث شده بود که شاه در روزهای پایانی حکومتش نتواند به درستی و به سرعت تصمیم‌گیری کند. در صفحه 510 کتاب «نگاهی به شاه» در این باره می‌خوانیم: «در آستانه‌ی انقلاب، داروهایی که شاه برای مبارزه با سرطان استفاده می‌کرد، این گرایشات روانی را دوچندان می‌کرد. ویژگی‌های شخصیت او، داروهایی که برای مبارزه با سرطان استفاده می‌کرد و بالاخره دگرگونی (به گمان شاه غیرمترقبه) در اوضاع سیاسی مملکت دست‌به‌دست هم داد و نه تنها در او حالات روانی و روحی متغیر پدید آورد، بلکه کل دستگاه دولت را هم به تبع حالات شاه به فلج کامل سیاسی دچار کرد. یک روز شاه یک‌سره افسرده و نامطمئن می‌نمود و روز و حتی ساعتی دیگر پُرنشاط و اطمینان‌به‌نفس می‌شد.» (ص 510) از طرفی عالیخانی، وزیر اقتصاد وی با استناد به نظر پزشکان فرانسوی می‌نویسد: «در ماه‌های انقلاب و زمان سفر به مصر و سپس مراكش شاه در مصرف داروهايی كه به او تجويز شده بود كوتاهی كرد و در نتيجه بيماری‌اش كه تا آن هنگام رو به مهار شدن بود ناگهان شدت گرفت. پروفسور صفويان كه از هنگام بيماری شاه عملا پزشك مخصوص شاه شده بود و همچنين پزشكان فرانسوی معتقدند كه اگر شاه برنامه دارويی خود را دقيقا مراعات كرده بود به احتمال قوی چند سالي بيشتر زنده می‌ماند. به باور همين پزشكان داروهای مورد استفاده شاه هيچ‌گونه اثر منفی بر قدرت تصميم‌گيری و رويارويی او با حوادث انقلاب نداشت.» (ص 48) آن‌چه از این نوشته‌ها استنباط می‌شود این است که شاه با همه ادعای قدرت و شکوهش از بیماریش تا پایان عمرش اطلاعات درستی نداشت و این نداشتن آگاهی درست سبب شد تا همان طور که عالیخانی اشاره کرد در روزهای اقامتش در مصر و مراکش از مصرف به موقع از مصرف داروها غفلت کند و در نتیجه به مرگش بینجامد. 

Viewing all articles
Browse latest Browse all 68071

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>