خبرگزاری كتاب ایران(ایبنا)- فرشاد شیرزادی: محمدعلی كشاورز متولد 1309 اصفهان از بازیگران قدیمی سینما و تلویزیون ایران است. نخستین كارهای خود را با ایفای نقش در تلهتئاترهای «خودكشی» و «خانه اجارهای» در سال 1339 آغازكرد. کشاورز پیش از انقلاب در فیلمهای متعددی چون «رگبار» و «خشت و آینه» به كارگردانی بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان به ایفای نقش پرداخت. وی در سریال «دایی جان ناپلئون» به كارگردانی ناصر تقوایی در نقش «دایی جان سرهنگ» بازی كرد. این بازیگر سینما بعد از انقلاب در فیلمها و سریالهای متعددی در نقشهای گوناگون و متفاوتی با توانمندی هنرمندانه و كمنظیری بازی كرد كه به عنوان نمونه میتوان به بازی او در نقش «شعبون استخونی» در سریال «هزار دستان» و فرزند ارشد و مستبد اما خوشقلب در فیلم «مادر» به كارگردانی زندهیاد علی حاتمی اشاره كرد. كارنامه كاری كشاورز و فیلمها و سریالهایی كه او بازی كرده آنقدر زیاد است كه نمیتوان در این مجال و اجمال همه آنها را ذكر كرد. با بازیگر نقش اول سریال «پدرسالار» درباره ارتباط سینما و ادبیات گفتوگوكردهایم.
خواندن ادبیات داستانی و به ویژه رمان چه تأثیری بر خلاقیت و كار حرفهای یك هنرپیشه سینما دارد؟
وقتی میگوییم بازیگر سینما منظور بازیگر خلاق و باهوشی است كه میتواند در تئاتر هم كار كند و بدرخشد؛ به عبارتی دیگر باید بتواند خلاقیت خود را از هر نظر بروز دهد. بازیگرانی كه میخواهند در سینما كار كنند باید در درجه نخست ادبیات كلاسیك و امروز سرزمین و فرهنگ جایجای میهنشان را بشناسند. یعنی باید به شیوهای برنامهریزی شده و جدی به نقاط مختلف ایران سفر كنند. از ویژگیهای اقلیمی و خصوصیات مردم شمال و جنوب و شرق و غرب سرزمینشان مطلع باشند. ما در این سرزمین غنی و پهناور چندین میلیون هموطن كُرد و بلوچ و لُر و تُرك و ارمنی داریم. باید دید كه زندگی آنها چهگونه است، چهگونه حرف میزنند و چهگونه شادی میكنند، عشق و مجموعه تعلق خاطرشان معطوف به چه پدیدهها و اموری است. باید دوستیها و دشمنیهای عینی و ذهنی مردم این سرزمین را نسبت به هر چیزی شناخت. این مهم تنها از راه برقراری ارتباط صادقانه با همه مردم و مطالعه ادبیات كلاسیك و ادبیاتداستانی و به ویژه رمان به دست میآید.
در واقع یك بازیگر باهوش و خلاق باید همه جای سرزمین طلاییمان را به درستی بشناسد. هنرپیشه باید از خلال مطالعه ادبیات و از جمله داستان با اخلاق، رسوم و روحیه مردم آشنا شود و بینند مهر و محبت و عشق یعنی چه. اینها به هنرپیشه كمك میكند تا بتواند به درستی به ایفای نقشی كه در فیلم به او دادهاند، بپردازد. رسیدن به این مهم با مطالعه كتاب حاصل میشود و این مطالعه صرفاً به خواندن ادبیاتداستانی هم محدود نخواهد شد. شاید بیراه به نظر برسد اما معتقدم بازیگر خلاق امروز باید حتماً مولانا جلال الدین محمد بلخی و آثارش را بشناسد. باید بداند كه مثنوی معنوی چه داستانهایی دارد یا قسمتهای حماسی ادبیات سرزمینش در شاهنامه فردوسی چهگونه است.
آیا بازیگر باید خودش دست به قلم هم باشد؟
بله. بازیگر با توسل به مطالعه عمیق و پیوسته باید درباره نقشی كه میخواهد در فیلم بازی كند بیندیشد و حتی آنچه درباره نقشش میخواهد اجرا كند به رشته تحریر درآورد. باید بداند نقشی كه قرار است بازی كند چه پدر و مادری داشته، در كجا زندگی میكرده و در چه اقلیمی بزرگ شده است. اینها را باید برای خودش بنویسد تا نقشی را كه به او میدهند خوب و با تمام وجود اجرا كند و تماشاگر از دیدن آن نقش لذت ببرد و بازیگر را قلباً تحسین كند. مهمتر از همه این است كه نتیجه تمام تلاش ما به میزان صداقت و درستی و راستی یك بازیگر بازمیگردد. یك بازیگر تمام عیار باید باخودش به دور از هر گونه نانجیبی، صادق باشد. او باید فكر و ذكرش مدام بهتر كار كردن برای كشور و مردمش باشد و از ته دل بخواهد رها از خودبینی بدرخشد.
وقتی بازیگر این مراحل را طی میكند چه کار دیگری باید بکند؟
با توجه به شناختی كه او از سرزمین، مردم و ادبیات میهنش دارد باید درباره هر چه بهتر بازی كردن نقشش با كارگردان صحبت كند. درباره نقشش برای خودش چیزهایی بنویسد كه به دردش بخورد. اگر كارگردان نظری درباره نقش او داشته باشد باید با او به شكلی مستقل و مجزا، حتی اگر لازم شود، ساعتها بنشیند و صحبت كند. به گمانم رعایت این موضوع برای كسی كه میخواهد در رشته هنر به ویژه سینما و تئاتر كار كند، بسیار مهم و مؤثر است. به گمانم یك بازیگر سینما باید تئأتر و ادبیات را به خوبی بشناسد. چه بهتر كه هنرمند تئاتر باشد و بعد به طرف سینما برود.
آیا امروز بازیگران ما این ویژگیها را دارند؟ آیا آن ها نیاز به مطالعه را در وجود خود حس میكنند؟
نه. متأسفانه این روزها چنین نیست. هر كس كه خوش قد و قامت و زیباست یا پولی دارد به سینما راه پیدا میكند و بالاخره در فیلمی به او نقشی میدهند. اما این زیبایی و پول روزی تمام میشود. به هر تقدیر، شناخت جز از راه مطالعه پیوسته با روشهای دیگری حاصل نمیشود.
تا به حال شده كه دوست داشته باشید نقش یكی از شخصیتهای رمان ایرانی یا خارجی برجستهای را بازی كنید؟
من هر چه خواستهام در سینما به دست آوردهام و نقشهای مورد علاقه و نظرم را بازی كردهام. شاید در نمایشنامههای خارجی كه ترجمه شده دوست داشته باشم كار كنم اما در سینمای ایران هر آنچه به آنها علاقهمند بودم به دست آوردهام. من درباره شخصیتهای مختلف همیشه با كارگردان حرف میزدم و میزنم. معتقدم پیش از همه خودمان باید بتوانیم برای كار در سینما روی سرزمینمان متمركز شویم تا در گامهای بعد بتوانیم روی فیلمنامههای اقتباسی خارجی هم كار كنیم. معتقدم تا پیش از اینكه به این مرحله برسیم باید هنرمان بومی و ایرانی باشد تا بتوانیم كشور خودمان را به درستی بشناسیم. بازیگر تراز اول باید بداند روابط یك پدر و مادر شمالی و جنوبی با فرزندانشان چه تفاوتهایی با هم دارد. باید ویژگیهای معماری دیار آنها را بداند و از زندگی آنها مطلع باشد. اینها موضوعات مهمی است كه باید دانست. این كار مگر با حفظ ارتباط با مردم و خواندن ادبیات ایران میسر نیست. هنرپیشه واقعاً باید به شكل همه سویه و پیوسته مطالعه كند تا بداند كه از لحاظ اخلاقی مردم باصفا و باشعور كشورمان كه انسان دوستاند در اقلیمهای مختلف چه تفاوتهایی با هم دارند. بازیگر باید پس از اینكه نقشش را خواند، ببیند بازی در آن نقش به شخصیت او میخورد یا نه. برای آن نقش باید به حدی مطالعه كرده باشد و دست به قلم باشد كه بتواند یك زندگینامه كامل و بینقص و بدون كم و كاست درباره آن نقش بنویسد.
باید آن نقش را به شكل درست و موشكافانه برای خود تحلیل و با كارگردانش درباره آن صحبت كند تا درباره كار به توافقهایی اساسی برسند. بازیگر حرفهای باید بتواند با كارگردانش بحث و گفتوگو كند و وارد چالش شود. توانا شدن در این امر غیر از مطالعه راه دیگری ندارد. حتی معتقدم كه بازیگر نباید به گونهای منفعل باشد كه اگر مثلاً كارگردان به او گفت فلان كار را انجام بده و از آنجا به اینجا بیا و فلان دیالوگ را بگو خودش را مو به مو به آنچه كارگردان دستورش را میدهد، محدود كند و نتواند هیچگونه خلاقیتی از خود نشان دهد. هنرپیشه باید دلیل جزء به جزء حركات خودش را در ایفای هر نقشی بداند و از آن شناخت كامل داشته باشد. تأكید میكنم كه رسیدن به این پایه از توانایی تنها با مطالعه حاصل میشود.
اگر بازیگر مطالعه ادبی نداشته باشد چه میشود؟
اگر ادبیات كشور خودشان را ندانند نه تنها نمیتوانند در تئاتر و سینمای ایرانی خود را به جای آورند بلكه قادر نخواهند بود نمایشنامههای فرنگی را هم حتی دست و پا شكسته اجرا كنند و در آن موفق باشند. باید بدانند كه مردم چهگونه رفتار میكنند و چهقدر با محبتاند. باید دریابند كه انسان واقعیای كه در سرزمین ما زندگی میكند كیست و چه ویژگیها و خصایلی دارد. همه این موضوعات به عشق و جدیت سرشتی و حرفهای بازیگر بازمیگردد. اصرار دارم كه بگویم او حتماً باید نجیب باشد و با نجابت شناخت مردم، فرهنگ و ادبیات كشور خودش را دنبال كند. با تكیه به زیبایی چهره و اندام شاید بتوان موقتاً موفقیتی كاذب و گذرا به دست آورد اما این واقعیت را تاریخ سینما و تئاتر ثابت كرده است كه هیچ وقت شكل و قیافه هنر نمیآفریند. این حقیقت را اهل فن و فرزانگان به روشنی دریافتهاند كه امروز شكل و قیافه در سینمای دنیا چندان مهم نیست و سواد و اهلیت برای درك و فهمیدن نقشی كه به بازیگر میدهند در اولویت است و از هر نكته دیگری بیشتر اهمیت دارد.
بازیگر به خواندن یك ژانر ادبی هم نباید اكتفا كند. نمیشود گفت كه كدام كتاب از شعرا یا نویسندگان ما بیشتر اهمیت دارد. یك هنرپیشه سینما باید مولانا را بشناسد. فردوسی را بشناسد و آثار نظامی و حافظ و سعدی را خوانده باشد. و به ویژه باید مولوی را مطالعه كند و شناخت درستی از آن داشته باشد. شكل و قیافه در سینما و تئاتر امروز جهان مساله چندان مهمی نیست بلكه توانمندی و دانش درونی شده برای ارایه نقشها از هر موضوع دیگری اهمیت بیشتری دارد.