به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کرسی ترویجی «تاملی بر ادبیات داستانی سده پیش از انقلاب اسلامی» عصر دیروز یکشنبه 28 شهریور با حضور شهریار زرشناس به عنوان ارائه دهنده این مبحث و همچنین مهدی حجوانی و محمود بشیری به عنوان ناقدان آن، در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
ویژگیهای ادبیات غربزده شبهمدرن در ایران
شهریار زرشناس در این نشست گفت: استعمار مدرن که از حدود سالهای 1315 هجری قمری به ایران آمد، بافت فرهنگی جامعه ما را مزاحم خود دید و بنابراین شروع به برنامهریزی برای تغییر آن کرد. برای رسیدن به این تغییر کار فرهنگی دامنهداری را شروع کردند که در سال 1288 و همزمان با پیروزی مشروطهخواهان و با تلاش روشنفکران به ثمر رسید و جامعه ایران دچار یک غربزدگی شبهمدرن شد.
وی افزود: بخشی از کار روشنفکران در این راستا رسالهنویسی و بخشی دیگر هم داستاننویسی و شعر بود؛ به عنوان مثال میرزا ملکم خان با رسالههای خود نقش مهمی در به ثمر رسیدن این جریان داشت. البته میراث شعری ما آنقدر قوی بود که به این غربزدگی شبه مدرن چندان فرصت عرض اندام نمیداد، اما در نثر ما این پشتوانه را نداشتیم.
زرشناس ادامه داد: با ترجمه آثار میرزا فتحعلی خان آخوندزاده غربزدگی شبهمدرن در ادبیات منثور ایران آغاز میشود. پس از آن «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» اثر زین العابدین مراغهای نخستین رمان در ادبیات شبهمدرن ایران است.
این عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادبیات شبهمدرن ایران را اینگونه معرفی کرد: بهغیر از اروپا دیگر نقاط جهان ــ از جمله ایران ــ صرفا مراتبی از مدرنیته را دریافت کردند. ادبیات شبه مدرن محاکات زندگی در جریان غربزدگی شبه مدرن است. ادبیات غربزده موید به آموزههای اخلاقی و حکمی و همچنین متذکر به دین نیست. روح حاکم بر این ادبیات در همه ادوارش به ویژه از رمان «شمس و طغری» نوشته محمد باقر خسروی، به بعد روح سکولاریستی است.
نویسنده کتاب «چشماندازی از ادبیات معاصر ایران» اضافه کرد: شبه مدرنیته ظهور و یا تقلید ناقصی از مدرنیته است. ناقص بودن این جریان تضادها و ناکارآمدیهایی تولید میکند. این مساله باعث شده تا ادبیات غربزده شبهمدرن ایران نیز ناقص و ناکارآمد باشد.
وی همچنین ویژگیهای ادبیات غربزده شبهمدرن ایران را به این شرح بیان کرد: نخستین ویژگی اینگونه از ادبیات در محاکات آن از عالم غربزده شبهمدرن در ایران است. اساسا ادبیات محاکات یک عالم تاریخی است. البته این بازتاب به معنای آن نیست که نویسنده خلاقیت ندارد، نویسنده به مثابه یک متفکر روح زمانه را در آثارش بازتاب میدهد. به عنوان مثال روایت رمان «بوف کور» از بنبست غربزدگی شبهمدرن در ایران است. احمد محمود نیز منجلاب زندگی مدرن را در آثارش بازتاب داده است.
وی درباره ویژگی دوم «ادبیات غربزده شبهمدرن» ایران گفت: این نوع از ادبیات، ادبیات بحران، اضطراب، یاس و سیاه نمایی است. در آثار غلامحسین ساعدی یک جریان مستمر اضطراب وجود دارد. سرتاپای آثار صادق هدایت تجسم این موضوع است. به نظر من رمان «بوف کور» یک اثر ادبی بسیار ضعیف است، اما آن روح مضطرب غربزده را به خوبی نشان میدهد. اضطراب زیاد در این آثار به دلیل بحرانزده بودن و اضطراب بسیار همان عوالم شبهمدرنی است که در جامعه ایران شکل گرفته بود.
نویسنده کتاب «نیمه پنهان آمریکا» ادامه داد: ادبیات غربزده شبهمدرن ایران نوعا سکولار است و دعوت به آموزههای دینی و اخلاقی نمیکند. این ویژگی از «بوف کور» به بعد بسیار بیشتر دیده میشود. در این میان نباید گمان کرد که وظیفه ادبیات ترویج دین نیست، یا اینکه ادبیات قابلیت ترویج دین را ندارد. ویژگی چهارم این نوع ادبیات در ایران «گریز از اخلاق» است. در برخی آثار صادق چوبک، صادق هدایت، بهمن فرسی و احمد محمود شما این گریز از اخلاق را مشاهده میکنید. اساسا این ادبیات، ادبیات سبک زندگی شبه مدرن است و خطر آن برای ما ایرانیها نیز در همین وجه نهفته است.
زرشناس همچنین ادبیات غربزده شبهمدرن ایران را ادبیاتی فاقد روح استکبار ستیزی دانست و گفت: این نوع ادبیات ایران دعوت به آرمانخواهی و اعتراض نکرده و مخاطب را دچار انفعال میکند. این در صورتی است که ادبیات با سیاست، آرمان، تعهد و... درآمیخته است. ادبیات غیرمتعهد دروغی است که از دهه 1960 به بعد جامعه نئولیبرال و استکبار جهانی آن را مطرح کرد. از این دهه به بعد است که جریان «رمان نو» و نویسندگانی چون آلن رب گرییه ظهور میکنند.
نگاه نویسندگان دوران مشروطه خوشبینانه است نه یاسآلود
مهدی حجوانی، در نقد سخنرانی شهریار زرشناس گفت: موضوع این نشست یعنی «تاملی بر ادبیات داستانی سده پیش از انقلاب اسلامی» بسیار کلی است. نخستین نکته آموزشی در درس «روش تحقیق» حتی در دبیرستانها این است که موضوع تحقیق را جزئی کنید. چگونه میتوان در مدت محدود این نشست ادبیات 100 سال را بررسی کرد؟ تنها از شهریار زرشناس برمیآید که در این مدت کوتاه کل ادبیات 100 سال اخیر ایران را با یک چوب براند. بهجز او هیچکسی جرات اینکار را ندارد!
وی افزود: زرشناس عنوان کرد که ادبیات معاصر یا مدرن ایران، ادبیات بحران و اضطراب و ادبیات غیردینی است و این بحران را زاییده دوران غربزده شبهمدرن پهلوی دانستهاند. سوال اینجاست که آیا سنت همهچیزش قابل دفاع است؟ آیا هرچیزی که قبل از این دوران مدرن وجود داشت، دینی و... بود که با آمدن دوران شبه مدرن از بین رفت؟
حجوانی در ادامه با بیان این نکته که نگاه نویسندگان دوران مشروطه خوشبینانه است، گفت: آرمان نویسندگان دوران مشروطه جایگزینی قانون بهجای استبداد بود، اما به دلیل خفقان دوره پهلوی این نگاه خوشبینانه جای خود را به یک نگاه یاس آلود میدهد. به همین دلیل است که آثار صادق هدایت درونی و دعوت به مرگ است، چرا که نمیتواند تناقضات موجود را ببیند. وضعیت دهخدا نیز به همین گونه است، وی با ادبیات سرخوشاش چرند و پرند را مینویسد، اما در دوران استبداد رضاخانی ناچار به فرار میشود و در همین فرار است که لغتنامه را تدوین میکند.
این عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: میرزا ملکم خان اعتقاد داشت که باید همه فرهنگ غرب را بدون تصرف بپذیریم، اما نویسندهای چون زینالعابدین مراغهای که اتفاقا بسیار هم مذهبی بود، چنین باوری را قبول نداشت و من نمیدانم چرا زرشناس همه را به یک چشم میبیند؟
همه نویسندگان ایرانی عمله استبداد نبودند
حجوانی در بخش دیگری از نقد خود به سخنان زرشناس گفت: بسیاری از رماننویسان و داستاننویسان ایرانی پس از مشروطه آرمانخواه بوده و به هیچ عنوان عمله استبداد نبودند. البته خود نیز به هیچ عنوان دایه مذهبی بودن و یا دعوت به مذهب را نداشتند.
وی افزود: همچنین خصلت رمان تشریح جزئیات زندگی مردم است. همین جزئیشدن است که باعث شده آقای زرشناس به غلط گمان کنند که این ادبیات غیراخلاقی است. ضمن اینکه نباید همه ادبیات پیش از مشروطه را نیز مقدس شمرد.
سوگ بر آرمان نوعی آرمانگرایی است
نویسنده کتاب «قصه چیست؟» با انتقاد از این کلام زرشناس که ادبیات به اصطلاح شبهمدرن ایران دعوت به آرمانخواهی نمیکند، گفت: من برخلاف نظر زرشناس اعتقاد دارم که سوگ بر آرمان هم نوعی آرمانطلبی و آرمانخواهی است. ضمن اینکه نمیتوانم این تناقض را در کلام ایشان درک کنم که از طرفی میگویند ادبیات از آرمانخواهی جدا نیست و از طرفی ادبیات داستانی ایران در یکصد سال اخیر را بدون آرمان میدانند. مگر اینکه اینگونه فرض کنیم که آرمان این نوع از ادبیات با آرمان مدنظر زرشناس همخوان نیست.
حجوانی با اشاره به این نکته که پیچیدگی در ذات رمان قرار دارد، گفت: تعهد در ادبیات به قول آقای زرشناس غربزده شبه مدرن ایران در پیچیدگی آن نهفته است. همچنین ایشان چون با محتوای این آثار موافقت ندارد، تکنیک نگارشی آنها را هم کوبیده و بیان میکند که «بوف کور» رمان ضعیفی است.
نویسنده کتاب «مایه داستان» ادامه داد: حضرت امیرالمومنین (ع) اشعار شاعر کافری چون «امروقیس» را بسیار عالی میداند، درصورتی که در زمان حیات حضرت، شاعری چون «حسان بن ثابت» با آن قصاید غرایش در مدح اسلام نیز زندگی میکرد. به عبارتی حضرت تکنیک اشعار امروقیس را از محتوای آن جدا میکرد، حال چه شده که پس از چندین قرن ما نمیتوانیم از این روش استفاده کنیم؟
سرنیزه را از سینه نویسندگان برداریم
حجوانی در بخش دیگری از نقد خود با اشاره به این نکته که بحثهای مطرح شده در کلام زرشناس تماما کلی گویی بود، گفت: ایشان به طور یکجانبه بحث کردند و البته دین و اخلاق به ما اجازه نمیدهد که کلیگویی کنیم. باید عدالت را در اینگونه از مباحث رعایت کرد.
وی اضافه کرد: ورود رمان به ایران فقط نمیتوانست کار استعمار باشد. به هر حال مقتضیات زندگی آن دوران هم بسیار تاثیر گذاشته است. ای کاش آقای زرشناس قبول نمیکرد در این مدت زمان اندک بخواهد درباره موضوعی به این بزرگی صحبت کند. بیایید سرنیزه را از سینه نویسندگان ایران برداریم.
در این نشست همچنین محمود بشیری، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در نقد سخنان شهریار زرشناس صحبت کرد.