به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) روابط فرهنگی بینالمللی یا ارتباطات فرهنگی بینالمللی با دو مفهوم «فرهنگ» و «ارتباطات» سروکار دارند که سنگ بنای جوامع انسانی بهشمار میروند. از آغاز خلقت و پیدایش انسان تاکنون، این دو ویژگی همراه جامعه انسانی بوده و وجه تمایز آن از دیگر موجودات، قلمداد میشده است. درباره این دو مفهوم، بسیار بحث شده و تعریفهای زیادی ارائه شده است.
شاید جامعترین و مانعترین تعریف از فرهنگ، ویژه تایلر باشد. وی در سال 1871، در کتاب خود با نام «فرهنگ ابتدایی»، فرهنگ را اینگونه تعریف کرد: «فرهنگ، مجموعه پیچیدهای است که شامل معار، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتارها و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو، از جامعه خود فرا میگیرد؛ و در برابر آن جامعه، وظایف و تعهداتی را برعهده دارد»
ویژگی مشترک این تعاریف، انتقال و فراگیری فرهنگ از نسلی به نسل دیگر است، که فرد آن را بهعنوان عضوی از اجتماع فرامیگیرد. به این ترتیب، فرهنگ محصول حیات جمعی و زندگی اجتماعی است، که بر اساس آن، جامعه انسانی پایهریزی میشود، شکل میگیرد و در طول زمان و نسلها دستخوش تغییراتی نیز میشود. البته فرهنگ در عین ثبات، نوعی دگرگونی و نوآوری درازمدت و آهسته را در خود دارد.
ازاینرو، برخی محققان، فرهنگ را تولید و بازتولید اجتماعی احساس، معنا و آگاهی دانستهاند (Osullivan,1994:68) اما این تولید و بازتولید، به گونهای است که ثبات و یکپارچگی فرهنگ حفظ میشود و نوعی پدیده ثابت در حال تغییر ـ که همواره نامحسوس میکند ـ مشاهده میشود. اکنون باید دید چگونه میتوان «فرهنگ» و «ارتباطات» را با یکدیگر مورد مطالعه قرار داد و جنبهها یا حوزههای مشترک هر دو را بررسی کرد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «همانگونه که برمیآید، فرهنگ و ارتباطات هر دو فراگردند و یک ضرورت انسانی بهشمار میروند؛ یعنی، هر دو بهنوعی فرایندهایی پویا محسوب میشوند و هیچ جامعه انسانی را بدون این دو پدیده نمیتوان تصور کرد. بنابراین، آنچه در واقعیت بیرونی و در زندگی اجتماعی انسان مشاهده میشود، بهصورتی به هم پیوسته و در هم تنیده است.
ارتباطات میانفرهنگی به عنوان فرایند مبادله اندیشهها، معانی و کالاهای فرهنگی میان مردمانی از فرهنگهای مختلف، بین آن دسته از مردم اتفاق میافتد که ادراکات فرهنگی و سیستمهای نمادین آنها به اندازه کافی مجزا هستند. در اینگونه از ارتباط، بین دو طرف ارتباط هیچگونه علقه فرهنگی وجود نداشته و یا اینکه طرفین دارای پیوندهای فرهنگی ضعیفی هستند. ارتباطات میانفرهنگی، چه در ابعاد نظری و چه در ابعاد عملی، در بسترهای خاصی خود را بیشتر نشان داده و دارای مجاری یکطرفه و دوطرفه است.»
به گفته مولف کتاب، امروزه فرهنگ و روابط فرهنگی در نظام بینالملل از جایگاه ویژهای در حیات جمعی بشر برخوردارند؛ به نحوی که دیپلماسی عمومی به معنای کاربرد ابزارهای بینفرهنگی و ارتباطات بینالمللی در سیاست خارجی بهگونهای فراکیر دیپلماسی فرهنگی و ارتباطی را در برگرفته است. امروزه فرهنگ و مولفههای فرهنگی وارد عرصه سیاست شدهاند؛ بهگونهای که هم از آن تأثیر میگیرند و هم بر آن تأثیر میگذارند.
با توجه به مرور مختصر ادبیات پیشین، رویکرد کتاب حاضر، رویکردی آیندهپژوه به روندهای فرهنگی بینالمللی است؛ به عبارت دیگر، نگارنده به دنبال بررسی و تبیین جریانهای فرهنگی در آینده نظام بینالملل است. نگارنده بر این اعتقاد است که روندهای فرهنگی در جهان از برآیند نیروهای متخالف در حال شکلگیری است. به عنوان مثال، جهانگرایی در برابر ملیگرایی که به پررنگ شدن نقش منطقهگرایی میانجامد و همچنین واگرایی در برابر همگرایی که به واهمگرایی یا جهان مبتنی بر رقابت همکاری میانجامد. همچنین تقابل عامگرایی در برابر خاصگرایی و جهانشمولگرایی در برابر محلیگرایی به نظریه همافزایی فرهنگی میانجامد. افزون بر این، جهانی شدن از بالا و جهانی شدن از پایین به ارتقای نقش و جایگاه مناطق در نظام بینالملل در عین اهتمام به ارزشهای جهانشمول بشری میانجامد.
در تخالف بین نظام تکقطبی یا ثبات مبتنی بر سیطره و نظام چندقطبی، نظام تک ـ چندقطبی با رویکرد چندوجهی نیز شکل میگیرد. همچنین در تقابل میان ساختار و کارگزار، پیوند میان این دو بر اساس نظریه سازهانگاری شکل میگیرد و این تعامل به یک رویکرد افقی در تعامل بازیگران روابط بینالملل با اهتمام به پیوند ساختارها و فرایندها میانجامد.
هدف نگارنده از بررسی و پژوهش در مورد روند کنونی نظام بینالملل در عرصه فرهنگی از بعد نظری، دستیابی به نظریه یا الگوی مفهومی خاص متناسب با تحولات فرهنگی بینالمللی و از بعد عملی، شناخت واقعیتهای فرهنگی بینالمللی در نظام بینالملل با توجه به پیچیدگی، شفافیت، درهمتنیدگی و آسیبپذیری تحولات فرهنگی بینالمللی است.
با عنایت به ضرورت تجزیه و تحلیل روندها و فرایندهای بینالمللی و تبیین سازوکارهای ارتباطات میانفرهنگی در نظام بینالملل، اثر حاضر درصدد است که از رهگذر بررسی جریانهای عمده در روابط فرهنگی بینالمللی معاصر، عناصر و معیارهای تحلیلی را در اختیار محققان و دانشپژوهان سیاستگذاری فرهنگی قرار دهد.
محتوای کتاب به گونهای طراحی شده است تا این به پرسش اصلی که «جریانهای فرهنگی موجود در عرصه روابط بینالملل کدامند؟»، پاسخ دهد. بر این اساس کتاب حاضر در 8 گفتار تنظیم شده است. گفتار نخست با ارائه بحثی نظری درباره روندهای فرهنگی بینالمللی و همچنین تأثیر جهانی شدن و منطقهگرایی بر این روندها، به تجزیه و تحلیل محیط بینالملل از منظر فرهنگی ـ اجتماعی میپردازد.
در گفتار دوم، تحولات دیپلماسی فرهنگی در عصر جهانیشدن از نظر کارکرد، بازیگران و ابزارها و در گفتار سوم، سازمانهای فرهنگی بینالمللی و توسعه فرهنگ صلح مورد واکاوی قرار میگیرد. اسلامگرایی و اسلامهراسی در روابط فرهنگی بینالمللی عنوان بحث دیگری است که در گفتار چهارم به آن پرداخته میشود. در گفتار پنجم، بیداری معاصر در دو سطح منطقهای و بینالمللی مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.
گفتار ششم با رویکردی میانفرهنگی و بینادینی، به بررسی گفتوگوهای بینالادیانی و بیداری دینی و گسترش ارزشهای دینی و اخلاقی در جهان معاصر میپردازد. چندفرهنگیگرایی و یکجانبهگرایی فرهنگی در جهان امروز بهعنوان دو روند متخالف در روابط فرهنگی بینالمللی، در گفتار هفتم مورد توجه قرار میگیرد و در گفتار هشتم، سناریوی هرجومرج و بلاتکلیفی جهانی و سناریوی نظام بینالملل چندوجهی با عنوان آیندهپژوهی روندهای فرهنگی بینالمللی تبیین میشود.
کتاب حاضر ضمن مروری اجمالی بر جریانهای فکری و فرهنگی ـ بینالمللی معاصر، میکوشد تا شمایی کلی و چشماندازی کلان را از روندهای جهانی فراروی جامعه دانشگاهی و پژوهشگران کشور قرار دهد. ازاینرو عنوان اثر، «درآمدی بر جریانشناسی فرهنگی ـ بینالمللی معاصر» نامگذاری شده است.
کتاب «درآمدی بر جریانشناسی فرهنگ بینالمللی معاصر» نوشته محمدرضا دهشیری با شمارگان 200 نسخه در 278 صفحه به بهای 12 هزار تومان به همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به چاپ رسیده است.