به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در تقویم رسمی ایران، بیست و یکمین روز از شهریور به عنوان روز ملی سینما نامگذاری شده است. به همین مناسبت خبرگزاری کتاب گفتوگوهایی را با چند تن از فعالان عرصه ادبیات سینما و مترجمان فعال در عرصه متون آموزشی حوزه فیلمسازی انجام داده است.
وازریک در ساهاکیان (متولد 1327 در تهران) در سال 1350 وارد مدرسه عالی سینما و تلویزیون شد و در زمینه فیلمبرداری تحصیل کرد. درساهاکیان در چند سریال ماندگار از جمله «دلیران تنگستان»، «سمک عیار»، «آتش بدون دود» و «سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن» دستیار فیلمبردار و بعدها فیلمبردار بود. وی بعدها به کار ترجمه متون سینمایی روی آورد.
چرا از فعالیت حرفهای در حوزه فیلمسازی به سمت ادبیات سینما و ترجمه کشیده شدید؟
من پس از اتمام دوره دو ساله مدرسه عالی تلویزیون و سینما در سال 1352 نزدیک 5 سال در مقام دستیار فیلمبردار و فیلمبردار دوم در گروه مرحوم مهرداد فخیمی کار میکردم و در واقع در مکتب او چیزهایی را میآموختم که در هیچ مدرسه سینمایی آموزش نمیدهند. آن 5 سال، بهترین مدرسه سینمایی بود که میتوانستم آرزویش را در سر بپرورانم. اما از حدود یکسال مانده به پیروزی انقلاب روند تولید فیلم در سینمای حرفهای ایران به کلی تعطیل شده بود. من هم در نتیجه به کار دیگری که به صورت پاره وقت، گاه و بیگاه، خودم را به آن مشغول میکردم، پرداختم و این کار ترجمه بود. ترجمه مطالب سینمایی را برای مجله تماشا از سال 1356 شروع کردم و تا سال 1365 که از ایران خارج شدم، در همان تشکیلات، که بعد از انقلاب تبدیل به مجله سروش شده بود، به کار ترجمه مشغول بودم. در این مدت، البته، گاهی هم با ناشران دیگر همکاری کردم، که حاصلش نزدیک به 18 عنوان کتاب و صدها مقاله و مصاحبه و نقد و تفسیر سینمایی-فرهنگی بود که در مطبوعات آن دوره به چاپ رسید.
چگونه کتابی را برای ترجمه انتخاب میکردید؟ آیا پیش از انتخاب نیازهای مخاطبان ایرانی را در نظر میگرفتید؟
کتابها را بنا به سلیقه خودم انتخاب میکردم، یعنی هر چه را که خود مناسب میدیدم، ترجمه میکردم. یا هر چه را که فکر میکردم مخاطب فارسی زبان نیاز به خواندن آن دارد. مترجم در کشوری مانند ایران، به نظر من، باید گزیده کار باشد؛ یعنی کارهایی را برای ترجمه برگزیند که حس میکند جایش در فضای فرهنگی مملکت خالی است. به نظر من هر کسی در رشتهای که در آن فعالیت میکند، میتواند این نیازها را تشخیص دهد.
چرا برخی کتابهای شما از جمله «رعد دوردست» و «تاریخ سینما» اریک رد با وجودی که اهمیت بسیاری دارند و اکنون نایابند، تاکنون تجدید چاپ نشدهاند؟
در حال حاضر «تاریخ سینما»ی اریک رُد را دارم برای تجدید چاپ آماده میکنم، ولی از آنجا که کتاب قطوری است و باید کل آن بازخوانی و بعضاً بازنویسی شود، مدتی طول میکشد. کتاب «رعد دوردست» نیز به دلیل آنکه پیشتر به صورت آنلاین تکثیر شده، ناشری نیافتهام که تمایلی به تجدید چاپ آن به صورت کتاب داشته باشد. با اینکه مایل بوده و هستم که مقالهها و مصاحبههایی در تفسیر و تحلیل فیلمهای ساتیاجیت رای به آن اضافه کنم. امیدوارم در آینده ناشری مایل به سرمایه گذاری روی این کتاب باشد، چون واقعاً عرصه این گونه کتابها در ایران بس گسترده است و مخاطب ادبیات سینمایی با آنها برخورد خوبی دارد.
ضعف عمده منابع تئوریک سینما در ایران را در چه مواردی میدانید؟
من، متاسفانه یا خوشبختانه، هیچوقت در زمینۀ «تئوریهای سینمایی» مطالعهای نداشتهام و چیزی هم در این باره نمیدانم. اصولاً با فرموله کردن فیلمهای سینمایی و طبقه بندی آنها در چارچوبهای گوناگون هم زیاد موافقتی ندارم. در نتیجه، پاسخ روشنی هم برای این پرسش در چنته خود نمیبینم.
«فن تدوین فیلم» نوشته کارل رایتس گوین میلار، «پژوهشهایی در سینمای مستند» گردآوری و ترجمه مقالات، «تاریخ سینما» نوشته اریک رد، «تریلوژی جنگ: سه فیلمنامه» نوشته روبرتو روسلینی، «زاپاتا: ایدئولوژی یک دهقان انقلابی» از رابرت پ. میلن، «رعد دوردست: زندگی و فیلمهای ساتیا جیت رای» چیداناندا داس گوپتا، «فیلم اول من: گفتوگو با هشت فیلمساز بزرگ معاصر درباره تجربه ساخت نخستین فیلمشان» استیون لوئنستاین، «آمریکایی که من کشف کردم» سفرنامه آمریکای ولادیمیر مایاکوفسکی، رمان «هزارپیشه» از چارلز بوکوفسکی، «در صحبت اهل قلم» شامل گردآوری و ترجمه مجموعه مقالاتی درباره هنر و ادبیات و نمایشنامه «خدای دوزخ» نوشته سم شپارد، نام شماری از ترجمههای منتشر شده درساهاکیان است.