به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، سیدعلی آلداوود در نشست رونمایی کتاب «نایب حسین کاشانی در خور بیابانک» گفت: پس از قتل ناصرالدینشاه و روی کار آمدن مظفرالدینشاه اوضاع خاصی در کشور پیش آمد. قتل ناگهانی وی و آمدن پادشاهی ضعیفالنفس باعث شد تغییرات بنیادین در کشور به وجود بیاید. این تغییرات دو جنبه مختلف داشت. نخست فضای بالنسبه آزادیخواهی که موجب توسعه فرهنگ و آموزش و پرورش شده بود تا از این میان مدارس خاص و انجمن معارف شکل بگیرد. در سطح بالاتر چند سال پس از پادشاهی مظفری، در سال 1317 مدرسه علوم سیاسی و حقوق دایر شود. اینها مواردی بود که در دوره ناصرالدینشاه اجازه احداث آنها به آسانی داده نمیشد و برخی فواید آزادی بود که ناگهان پدید آمد.
نوادگان نایب حسین قصد تحریف تاریخ داشتند!
وی با اشاره به قلمرو نایب حسین کاشی بیان کرد: جنبه دیگر دوره حکومت مظفرالدینشاه از منظر آسیبهای بزرگی بود که به دلیل نحوه اداره کشور از سوی وی منجر به وجود آمدن گروههای آشوبگری شد که بخش وسیعی از کشور را زیر سیطره خود گرفتند؛ گروههایی که در اواخر دوره مظفری پدیدار شدند و یکی از طولانیترین این آشوبها، غائله نایبحسین کاشی و فرزندانش بود که از کاشان آغاز شد و در مدت 16، 17 سالی که ادامه داشت، آنها بخش وسیعی از مناطق کشور را تحت کنترل گرفتند و حتی از کاشان به سمت پایتخت حرکت کردند و از روستاهای اطراف قم شروع کردند و تا کاشان، زواره، نطنز، نائین و یزد، خوربیابانک، سمنان و دامغان قلمرو تحت نفوذ آنها ادامه پیدا کرد.
این نسخهپژوه افزود: همانطور که عنوان کردم به این ترتیب نایبحسین و فرزندانش بخش بزرگی از خاک ایران را در برگرفتند، هرچند در تمام مدت بروز این غائله، آنها در این قلمرو مذکور حضور دائمی نداشتند. رفت و آمد آنها به گونهای بود که همه مردم این مناطق در ترس از آنها زندگی میکردند. از حکومت مرکزی نیز برای رسیدگی به این مساله چندان خبری نبود. البته حاکمان و فرمانروایانی در این شهرها بودند که از قدرت چندانی در برخورد با نایب حسین کاشی برخوردار نبودند. ضمن اینکه هر کسی اندکی با آنها مخالفت میکرد بیرحمانه از بین برده میشد.
آل داوود درباره با نقش حکومت مرکزی عنوان کرد: بنده برخی اسناد غائله نایب حسین را از کتابخانه مجلس و برخی دیگر اسناد را از سازمانهای دیگر گرفتم. همان طور که در کتاب نیز اشاره کردم مجموعه بسیار خوبی از دوران ستمپیشگی آنها در سازمان اسناد ملی ایران نیز موجود است که مطالعه هر کدام از این اسناد بسیار تاسفبار است. برخی از این اسناد حاکی از نامه یا تلگراف یا گزارشهای شفاهی است که به گوش فرماندهان حکومت مرکزی رسانده شده و حکومت مرکزی نیز در واکنش به این مسائل هیچ کاری انجام نمیداد.
وی اظهار کرد: بنده در رابطه با غائله نایب حسین کاشی باید به یک نمونه تاریخنگاری در عصر خودمان اشاره کنم. کتابی که درباره نایب حسین منتشر شد و بنده یک مقاله انتقادی نیز در یکی از مجلات درباره آن نوشتم که صاحب اثر زندهیاد دکتر عبدالحسین نوایی چندان از این نقد خشنود نشدند. وی در کتابی با نام «نایبان کاشی بر اساس اسناد» مجموعه اسناد سازمان آرشیو ملی را منتشر کرده بود که اگر اسناد این اثر را مطالعه کنید همه آن اسناد شرح شکایتهای افرادی است که از دست آنها به تنگ آمده بودند، حتی یک خط از اسناد این کتاب 600 صفحهای در تعریف و تمجید از نایبها نیست.
این مصصح با انتقاد برخی تاریخنگاریها ادامه داد: با وجود انعکاس رویکرد نایب حسین کاشی و فرزندانش در اسناد، نوایی در مقدمه مفصلی که بر کتاب خود به نگارش درآورده، افرادی را که با گروه نایبیان سروکار داشتهاند به دو دسته تقسیم کرده است: دستهای که نایبیان به آنها ظلم کردند و دسته دیگر که آنها به نایبیان ظلم روا داشتند! وی بدون توجه به اینکه حتی یک سطر از آن همه سندی که خود جمعآوری کرده و در کتاب انعکاس داده است به عنوان شاهد و نمونه درباره ظلم به نایبیان بیاورد یک نتیجهگیری کلی ارائه داده است.
فتحنامه نایبی؛ منظومهای برای ثبت نایبحسین در تاریخ
آلداوود گفت: درباره غائله نایب حسین کاشی در روزنامههای عصر مشروطه مطالب بسیاری وجود دارد. بیشتر این روزنامهها و کتابها در تقبیح اعمال نایب حسین و فرزندش ماشاءاللهخان است و در هیچکدام از روزنامهها و کتابهای این زمان هیچ جنبه مثبتی از این افراد پیدا نمیکنیم. البته بعد از پیروزی انقلاب آثاری از سوی نوادگان وی که افراد بافضل و دانشمندی بودند، منتشر شد. نوادگان وی در صدد برآمدند تا اجداد خود را از یاغیگری و مردمکشیهایی که در بخشهای مرکزی ایران انجام دادند، تبرئه کنند. از این رو به انتشار برخی کتابها مبادرت کردند که به نظر بنده این آثار از نظر هنر نگارش، شیوه تاریخنویسی آثار ارزندهای است، اما از لحاظ محتوا و ارزنده بودن مطلب تنها برای گمراه کردن اهل تاریخ به کار میآید و اگر فردی بدون مراجعه به سایر منابع از آنها استفاده کند، طبعا مایه گمراهی آنها خواهد شد.
وی با شرح حضور نایب حسین در خور بیابانک عنوان کرد: بنده از زمان جوانی به گردآوری روایتهای شفاهی مردم خور بیابانک از زمان تسلط نایب حسین و فرزندش بین سالهای 1327 تا 13330 هجری قمری پرداختم. اسناد و مدارک خانوادگی را که داشتم هم گردآوری کردم تا زمانی که یک منظومه به نام «فتحنامه نایبی» را یافتم. سرگذشت سرودن این منظومه به این شکل بود که پدربزرگ بنده زمانی که در منطقه خوربیابانک بود تحت هجوم قرار میگیرد و دستگیر میشود. همه اموال وی تصرف و خودش را نیز تهدید به کشتن میکنند.
این محقق اظهار کرد: روزی ماشاءاللهخان که نسبت به پدر و برادرانش اندک سوادی داشته، با پدربزرگ من صحبت میکند و با وی قرار میگذارد که اگر کتابی به سبک شاهنامه در احوال و کارهای آنها بسراید، هم اموالش را برمیگرداند و هم وی را از زندان آزاد میکند. بعد از آن قرار گذاشته میشود که وی روزی 400 بیت بسراید. به هرحال این منظومه در 3 تا 4 هزار بیت سروده میشود. منظومهای که از لحاظ شعری چندان اهمیتی ندارد، اما از این بابت که عین گفتههای نایب حسین و ماشاءاللهخان در آن ثبت شده، ارزشمند است. ضمن اینکه آنها در گفتههای خود در صدد تبرئه برنیامده و عین کارهایی را که انجام دادهاند روایت میکنند. بنابراین مهمترین منبع در شرح حال آنها این منظومه است.
آلداوود ادامه داد: پس از آن ماشاءاللهخان این منظومه را که موفق به چاپ آن نشده است، به کاشان میبرد و آن را به ادیب بیضایی میدهد. متاسفانه این شاعر به ماشاءاللهخان میگوید بهتر است که اشعاری که در ضدیت با مشروطه و مردم است و در این منظومه آمده تغییر کند. بنابراین وی این اشعار را با خط نازکی خط زده و مضامین روشنفکری را در آن جای میدهد که بنده همین مطالب را در حاشیه کتاب آوردهام.
وی بیان کرد: نوادگان نایب حسین بعدها این منظومه را به افراد دیگری دادند و آنها اشعاری با دستمایههای سوسیالیستی و مارکسیستی در آن گنجاندند که باید گفت شاعر اصلی این اشعار یک فرد روستایی بود که اصلا یکی از این اصطلاحات به گوشش نخورده بود. با این همه آنها بالاخره منظومه را منتشر کردند. از این رو بنده مخصوصا بخش اصلی و قسمتهایی از این فتحنامه ساختگی را نیز آوردم، برای اینکه تفاوت اشعار به خوبی روشن شود و خواننده متوجه شود که چه اتفاقهای در تاریخ مشروطه ایران رخ داده، از طرفی تغییرات صورت گرفته باعث تحریف تاریخ نشود. بنده با بی پروایی همه تغییراتی که در کتاب صورت گرفته و نقدها و تالیفاتی که درباره این موضوع وجود دارد را در این کتاب گنجاندهام.
تغییر یک فاجعه تاریخی به یک تصویر حماسی
بیات در بخش دیگری از این نشست گفت: در عصر قاجار و پس از اواخر دوره ناصری در حواشی کویرمرکزی ایران با پدیده ظهور و سقوط اشرار کاشان به سردستگی نایب حسین کاشی و فرزندانش مواجه شدیم. کاشان یکی از حوزههای است که به دلیل شرایط فوقالعاده دشوار اقلیمی نه تنها عرصه مناسب برای برآمدن تشکلهای ایلی و عشایری به معنای متعارف آن نبود، بلکه از لحاظ تامین معاش معدود آبادیهای پراکندهای که از دل آن برآمده بودند، امثال خوربیابانک نیز به سختی برمیآمد. اما تحولات آن روزگار یعنی فروپاشی اقتدار حکومت مرکزی در آن نواحی لم یزرع و بیابانی نیز به صورت برآمدن مجموعهای از گروههای راهزن خود را نشان داد.
وی افزود: یکی از معروفترین گروههای راهزنی، گروه نایب حسین بود که در اطراف کاشان فعالیت داشتند. اما همانگونه که اشاره شد دامنه این پدیده وسیع و گسترده بود و از گروههای مشابه آن از تقیخان سیاهکویی در جنوب، رمضان باصری در اطراف سمنان، خلیل پورزنی و عباس داغآبادی در اطراف ساوه و همدان، جعفر قلی، کرمعلی و رضا جوزانی در اطراف اصفهان، اشرار لشکری و چهارراه در شمال شرق فارس و طیف متنوعی از دیگر گروههای مشابه که کمتر شناخته شده هستند، میتوان اشاره کرد.
این تاریخنگار بیان کرد: دستبردهای اشرار کاشان به خوربیابانک طی سالهای 1327 تا 1330 قمری تنها به یک دوره کوتاه و گذرا از فعالیتهای گروه نایب حسین مربوط میشود. دورهای که در خلال آن، آنها از سر اضطرار و در مقابل اقتدار موقت دولت مرکزی مجبور شدند به دل کویر بگریزند و اصل مطلب یعنی اعمال گسترده فعالیتهای آنها در اطراف کاشان موضوعی است که باید آن را از دل صدها سند و گزارش در مراکز آرشیوی و اخبار و مقالات منتشر شده در جراید وقت و در توصیف این دوره هولناک جستجو کرد. هرچند این گروه از اشرار هر از گاه در مواجه با اقتدار نسبی و کوتاه مدت قوای مرکز مجبور شدند به دیگر نقاط کویری نیز بگریزند که داستان سفر یا به عبارت دقیقتر دستبرد آنها به طبس نیز کم از واقعه خوربیابانک ندارد.
بیات اظهار کرد: اگرچه موضوع اصلی این کتاب حوادث نایب حسین در خوربیابانک است، اما نظر به تلاشهای نویسنده برای بررسی ابعاد گستردهتر این پدیده از کل ماجرا نیز تصویر قابل توجهی به دست میآوریم. این تصویر کلی بیشتر در فصلهای اول، دوم و بخشی از فصل سوم ارائه شده که در کنار بررسی منابع و ماخذ کار از فراز و فرود کل ماجرا سخن به میان آمده است. اسناد منضمم در فصلهای ششم و همچنین مجموعه نقدهای گردآمده در فصل چهارم کتاب مکمل این بررسیها است.
وی بیان کرد: سرگذشت خوربیابانک در این دوره را میشود در دو مقدمه تاریخی و بخشی از فصل سوم و کل بخش پنجم دنبال کرد و مجموعه اسناد و گزارشهای مربوط به این واقعه را در فصلهای ششم و دهم کتاب یافت. یکی دیگر از مضامین مطرح شده در این کتاب منظومه موسوم به «فتحنامه» سروده منتخب سادات و سرگذشت آن است یعنی تاراج زندگانی یک ادیب، شاعر و آنگاه واداشتن وی به سرودن فتحنامهای در ستایش از این تاراجگری، راضی نبودن سفارش دهندگان از ماحصل کار و دستبرد به آن به گونهای که در فصلهای هشتم و نهم کتاب بیان شده است، خود به تنهایی برای شناسایی اشرار کاشان و شناعت نهفته در آن کفایت میکند.
این مترجم عنوان کرد: انتشار بررسیهایی از این دست، به این دلیل اهمیت دارد که متاسفانه در سالهای اخیر از طرف بازماندگان نایب حسین تلاشهای فراوانی برای تحریف این ماجرا و ارائه یک تصویر حماسی از یک فاجعه صورت گرفت. حال آنکه از یک توده تاریخی سخن در میان است که به دلیل از هم گسیخته شدن ریشه مملکتداری، توام شدن این بههم ریختگی با مصائب حاصل از قحطی، بیماری و لشکرکشی قوای بیگانه به خاک ایران جز مصیبت و تیرهروزی چیزی نصیب مردم ایران نشد.
کارگاه اسناد در کنار تالیف آثار تاریخی، وظیفه اهل تاریخ است
محمدرضا مجیدی، رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی در ادامه این نشست گفت: امیدوارم این گونه نشستها به ترویج فرهنگ کتابخوانی و آشتی با کتاب بینجامد و کتاب در روابط اجتماعی ما نمود بیشتری پیدا کند. ضمن اینکه از رهگذر همین نشستها تحولی در اقتصاد کتاب رخ دهد. تلاش ما این است که در آینده نیز مطالعات مبتنی بر سندپژوهی با دسترسی پژوهشگران به منابع و اسناد متنوع کتابخانه مجلس افزایش یابد. وظیفه ما این است که اسناد را در اختیار افرادی مانند جناب آلداوود قرار دهیم تا آنها مطالعه خود را از آنها انتشار دهند. تلاش ما این است که با حفظ اسناد به پاسداشت حق قرائتها و خوانشهای جدید از یک واقعه یاری دهیم و بازخوانی و بازنمایی دقیق اسناد در آثار تحقیقی را دنبال کنیم.
وی با اشاره به تورق کتاب افزود: بنده با مروری که بر کتاب داشتم متوجه شدم که آلداوود کار بزرگی با بهرهگیری از اسناد کتابخانه مجلس و اسناد خانوادگی انجام داده و پژوهش بسیار سودمندی در رابطه با بخشی از تاریخ ایران ارائه کرده است. با این حال بنده ضمن ارزشمند خواندن این اثر معتقدم در کنار تالیف و عرضه چنین آثار گرانبهایی، باید یکسری کارگاههای آموزشی برای نسل جوان که در دانشگاه بیشتر با مباحث تئوریک سروکار دارند، گذاشته شود تا آنها آموزش ببینند که چگونه این اسناد را بازخوانی و بازنمایی کنند.
رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی بیان کرد: مطالعات شخصیتشناسی در پدیدههای تاریخی میتواند به جریانشناسی تاریخی نیز برسد ضمن اینکه آل داوود در اثر خود مستقیم و غیرمستقیم به برخی نکات اشاره کرده است.
روایتهای متفاوت درباره نایب حسین، گواه بیغرضی مولف است
کیانفر در بخش دیگری از نشست رونمایی کتاب «نایب حسین کاشی در خور بیابانک» گفت: این کتاب در یازده فصل تدوین شده و نویسنده یک فصل کتاب را به «فتحنامه نایبی» اختصاص داده، زیرا نسخه اصلی «فتحنامه» را در دسترس داشته است. از طرفی نویسنده تلاش کرده در این تالیف هم و غم خود را با بیغرضی و مبتنی بر اسناد ارائه کند. ضمن اینکه جمعآوری روایتهای متفاوت درباره نایب گواه بر بیطرفی مولف کتاب است.
وی بیان کرد: تا پیش از انتشار کتاب آلداوود ما در منابع متونی، روزنامهها مطالب متعدد و بیشماری را خوانده و دیدهایم. اما تاریخ دقیقی از شروع غائله نایب حسین در کاشان نداشتیم، اما در این اثر فعالیتهای نایب و فرزندانش گنجانده شده، ضمن اینکه در اثر آل داوود بسیار خوب و دقیق مشخص شده که ماشاءاللهخان قبل از پدرش دستگیر میشود و پس از آن نایب دستگیر و برای محاکمه به تهران برده و بعد از محاکمه اعدام میشود.
کتاب «نایب حسین کاشانی در خور بیابانک» تالیف و تدوین سید علی آلداوود با حضور نویسنده و دکتر محمدرضا مجیدی(رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی)، کاوه بیات (تاریخنگار)، دکتر داریوش رحمانیان(استادیار گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران) و با دبیری جمشید کیانفر (مدیر سرای نقد) دوشنبه 16 شهریورماه در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب رونمایی شد.