به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) «زنگبار یا دلیل آخر» داستانی است لطیف و تأثرانگیز در باب ایثار و از خود گذشتگی. داستان آدمهایی که در عالم فکر و خیال و نظر یکسره با هم متفاوتند و آرمانهایشان گاه در تقابل با یکدیگر، اما در عالم عمل دست در دست هم میگذارند تا به قدر وسع خود در برابر نظام دهشتناکی بایستند که کمر به نابودیشان بسته است.
آلفرد آندرش با این کتاب به شهرتی عالمگیر رسید و در کنار نویسندگانی چون هاینریش بل و گونتر گراس بدل به یکی از قلههای ادبیات آلمانی پس از جنگ جهانی دوم شد.
آلفرد آندرش، که توماس مان و ماکس فریش را میتوان از شمار ستایندگان بسیارش برشمرد، یکی از داستانسرایان پیشگام آلمان پس از جنگ جهانی دوم است و مانند هاینریش بل و گونتر گراس یکی از نافذترین و سازندهترین منتقدان دموکراسی نوبال جمهوری فدرال آلمان.
وی در مونیخ به دنیا آمد و در جوانی در صف کمونیستها مبارزه میکرد. با روی کار آمدن هیتلر در 1933 به داخائو فرستاده شد که یکی از ننگینترین و بدنامترین اسارتگاههای آلمان بود. بعدها از این اسارتگاه بیرونش آوردند و در آغاز جنگ جهانی دوم به جبهه فرستادند. در 1944 موفق شد از جبهه ایتالیا فرار کند و در سال 1945 به عنوان اسیر جنگی در امریکا در زندان به سر برد. بعد از جنگ به آلمان بازگشت و به روزنامهنگاری در نشریات و رادیو پرداخت و از مبارزان راه دموکراسی بود. در سالهای بعد از جنگ، در پدیدآوردن ادبیات دموکراتیک آلمان سهم بسیار داشت. «زنگبار یا دلیل آخر» از رمانهای متعدد اوست که به همه زبانهای بزرگ دنیا ترجمه شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «از بیرون هیچ صدایی نمیآمد. هیچ جایی خالیتر از صحن جلو کلیسای سن گئورگ نبود، خاصه پایان پاییز. هلاندرا لحظهای این خلوت را با غیظی شدید نفرین کرد؛ خلوت حیاط و سه درخت زیزفونی را که در کنج میان بازویی چلیپای کلیسا و جایگاه همسرایان بود و دیگر برگی برایشان نمانده بود، و سرخی محزون دیوار صامت آجرین را که ارتفاعش را از پنجره اتاقش نمیتوانست بسنجد و دیوار بازوییِ چلیپای جنوبی کلیسای سن گئورگ بود.»
«زنگبار یا دلیل آخر» با ترجمه سروش حبیبی به تازگی از سوی نشر ماهی با شمارگان هزار و 500 نسخه به قیمت 10 هزار تومان در 160 صفحه منتشر شده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید: